tag:blogger.com,1999:blog-47990547539743798972024-03-18T21:55:15.166-07:00گردهمایی همجنسگرایان ایرانUnknownnoreply@blogger.comBlogger83125tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-41509969387644847152014-04-12T06:44:00.000-07:002014-04-12T06:44:27.456-07:00می شنود همجنس گرایی، می خواند همجنس بازی!<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on"><br />
وقتی فردی فراخور یک مفهوم نتواند واژه ای را به زبان مادری معناگذاری و طبقه بندی ذهنی نماید، کم کم در مورد آن مفهوم گیج و منگ می شود؛ می شنود، به زبان هم می آورد ولی نمی فهمد!<br />
می شنود "دموکراسی"، می گوید "مردم سالاری" ولی از "مردمی سالاری" به دور است؛ در اصل ناخودآگاه دور نگه داشته می شود! <br />
و اینگونه کار درست و درستی در کار هم بیشتر رنگ می بازد:<br />
<br />
می شنود "لائیسیته"، می گوید "جدایی دین از سیاست"!<br />
می شنود "سکولاریسم"، می گوید "جدایی دین از سیاست"!<br />
می شنود "رییسْ جمهور"، می خواند "رییسِ جمهور"!<br />
می شنود "فدرالیسم"، در ذهنش "خود مختاری" و "جدایی طلبی" را می پروراند! <br />
می شنود "جمهوری ارمنی"، باید بخندد ولی آنرا می خواند!<br />
<br />
بجاست که مفاهیم سیاسی را با برابر-واژه های آنها (معادل های پارسی) با همان رنگی که دارند ببینیم!<br />
<br />
مناسب است به جای استفاده از ترکیب ناکارآمد و ناگویای "جدایی دین از دولت"، از سیاست و یا از حکومت و نیز به جای ترکیب سکولار "جدایی دین و دولت" یا "جدایی دین و سیاست" و نیز به جای ترکیب "بی دولتی دین" یا "دولت نداشتن دین" در معنای لائیسیته، ترکیب "دولتی نبودن دین" بکار رود و تبلیغ شود.<br />
مفهوم این ترکیب گویا تر است و ضریب نفوذ بیشتری میان عوام و پارسی زبان ها می تواند داشته باشد. افزون بر آن گویای حفاظت از دین در مقابل دولتی شدن (دین دولتی) است. <br />
برای فدرالیسم نیز "خودپیمانی" مناسب به نظر می رسد.<br />
<br />
وای از آن گاه که واژگان ملتی دگرگونه شوند و بیشینه یک ملت آن را تکرار نمایند! <br />
آن زمانی است که به اقلیت فرهیخته می شود افتخار کرد، اگر منفعل نباشند.<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-86366287042731327882014-02-09T06:54:00.000-08:002014-10-07T07:04:40.856-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش پانزده از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">ادامه راهنمای پنجم: همه باید بدانند که تعدی کنندگان به حقوق ما، افراطی، سیاه-سفید بین، کوچک و بی شخصیت هستند.<br />
بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
<br />
... چنین الگویی (الگوی کت شیک در برابر قبا) در حوزه گرایش های جنسی، تنها آمار ناسزا و تعدی _از جانب مطلق انگاران کج فهم_ را می تواند کمتر کند و در جای دیگر بین خود ما حتماً بالا می برد!<br />
به طور کلی ارزش هایی که یک قالب می سازند و انسان ها را با آن قالب از هم جدا می کنند تا آنها را سیاه یا سفید رنگ بزنند، افراطی اند و چنین ارزش هایی هرگز نباید با این الگو برای عموم استفاده شوند. برعکس، ارزش های مشترک اند که ما را به هم نزدیک می کنند و بر ستیزه جویان و نیز بر مخالفان در کنار عموم جامعه اثر مناسب می گذارند. (این ارزش های مشترک در نوشتار "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن" بیان می شوند.) <br />
اگر افراط گرایان الگوی بالا را زیر پوشش رنگین کمان برای ارزش های افراطی خود استفاده کنند، نتیجه آن خواهد شد که افرادی نافرهیخته و افراطی که کوچکترین عقیده ای به حقوق بشر و عدالت ندارند، برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات ضد بشری خود و فرافکنی افکار عمومی، از حقوق اقلیت های جنسی، آزادی و امنیت ما دم خواهند زد. چنین کنش یا حتی واکنش حمایتی آنها، در کنار کارهای افراطی شان به راحتی می تواند به ضرر ما تبلیغ شود. در این صورت مفهوم "صورتی نمایی" و تبلیغ آن به کار می آید؛ اینکه اجازه ندهیم این افراد حقیقی یا حقوقی از اعتبار رنگین کمانی بودن و یا رنگی دیدن، برای سرپوش گذاری بر اهداف خاص خود یا برای بهره برداری سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی مخرب استفاده کنند و با بزک خود، ما را ابزار دست اهداف پشت پرده خویش سازند.<br />
<br />
نوشتار "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/11/blog-post.html">آزادی پشت چه مرزی می ایستد؟</a>" کمک می کند آزادی بزک شده نافرهیختگان را در بده بستانش با امنیت بشوییم و در پی آن مصداق های صورتی نمایی را کمتر سخت بیابیم.<br />
با این بزک شویی ترکیب اعمال و رفتار افراط گرایانی مصداق صورتی نمایی خواهند شد که آزادی و امنیت دیگران را برای خود قربانی کرده اند و در عین حال از ما نیز حمایت می کنند.<br />
آیا چنان افراط گرایانی با شسته شدن بزکشان خواهند گفت: "یا با ما یا با اونا" ؟<a name='more'></a><br />
بله! ما نیازی به حمایت آنها نداریم، با ما نبودن آنها به نفع ماست چون در نهایت، حق و پویندگان راه عدالت پیروز اند. من،تو، ما و آنها ندارد. زمان می خواهد و به این شکل اقلیت جنسی مانند ماشین زمان برای جلو انداختن درک زشت-خویی افراط گرایان به خودشان و به جامعه عمل کرده اند تا همگان بدانند: <br />
"همان هایی که افکار و کارهای افراطی دیگرشان مشمئز کننده و غیر منطقی است، با گرایش به همجنس نیز ستیز می کنند مگر آنکه قصد صورتی نمایی داشته باشند"<br />
"کمپین رژه صلح" و حرکت های اجتماعی دیگری که بر آمده از ارزش های مشترک اند، پتانسیل این روشنگری را دارند. این ارزش های مشترک در نوشتار "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن" شرح داده می شود؛ همچنین نگاه سیستمی و شرحی که در راهنمای نخست درباره جداسازی هراس و ستیز مطرح شد کمک می کنند تا در راستای این راهنما و در راستای بکارگیری الگوی کت در برابر قبا اثربخش تر هدف گیری کنیم. <br />
از دیگر راهکارهای کاربردی در هدایت مخالفان و مبارزه با ستیزه جویان، "روانشناسی معکوس" است. "روانشناسی معکوس" به بیان ساده یعنی کاری را که می خواهیم فردی یا گروهی انجام بدهد، به شیوه و ترفندی بگوییم انجام نده که انجام بدهد؛ یا برعکس.<br />
برای نمونه در یک مثال الگوبرداری شده فرض کنید در اخطاری به نیروهای خودسر جنگ طلب گفته شود: "اگر فردا در مراسم اعزام به قدس که ما هم حضور پیدا می کنیم پرچم رنگین کمان را به آتش بکشید، عواقب سختی در انتظار شماست"<br />
<br />
<b>راهنمای ششم: رنگین کمانی شدن جامعه هزینه دارد.</b><br />
وقتی برای هر قدمی باید پول خرج شود، چنین کارزاری آشکارا بسیار هزینه بر است. هزینه تبلیغات اثر بخش و کارا، هزینه فعالیت اجتماعی، هنری، فرهنگی و کار سیاسی بالاست، به ویژه زمانی که بنا باشد ماه ها یا سال ها به طور پیوسته و هماهنگ ادامه یابد.<br />
آمار دقیقی از اقلیت های جنسی و جنسیتی ایرانی در دست نیست ولی در برخی جوامع دیگر رقم های پنج تا هفت درصد گزارش شده است. اگر حتی یک درصد از هشتاد میلیون جمعیت ایران در سال نود و یک جزء اقلیت هایی باشند که توانایی مالی هم دارند، به هشتصد هزار نفر می رسیم. اگر هر کدام از آنها _ما که نه!_ سی هزار تومان در سال صرف کارزار کنند، سالانه بیست و چهار میلیارد می تواند هزینه شود. (تازه قرار است بالای صد میلیون نفر هم بشویم. البته اگر جنگ تحمیلی و دفاع مقدس دیگری کش پیدا نکند!)<br />
آیا درصد بالاتری توان مالی و تمایل پرداخت دارند؟ آیا جمع آوری این مبلغ شدنی است؟ امروز شاید نه ولی فردا مجبوریم. زمانی که یک فراخوان ملی در فضایی باز از همه بخواهد کمک کنند، جواب قطعی را می توان داد.<br />
<br />
این کمک گیری مالی تنها در مرحله سوم ورود به رسانه ها می تواند در سطح وسیع گسترده شود؛ کمک ها از اقلیت و غیر آنها، از افراد سرشناس یا ناشناس می رسند؛ از رنگین کمانی هایی که دغدغه عدالت اجتماعی دارند.<br />
آن روز تنها با تکیه بر گذشته خود می توانیم درخواست کمک کنیم، تنها با تکیه بر امروز. <br />
کسانی که همراه نشوند یا راه بهتری برای صرف پولشان پیدا کرده اند یا فکر می کنند ما اشتباه می کنیم یا قدرت نداریم یا براستی مخالف ما هستند.<br />
<br />
حقیقت این است که "کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من". رنگین کمانی ها برای استقلال خود و امیدهای فردا باید از خویش مایه بگذارند. اگر امروز به اهمیت این حرکت و به اهمیت هزینه کردن برای آن (نه صرفاً مالی) آگاه باشیم و قدم برداریم، آینده برای ماست چون اندیشیده ایم. <br />
<br />
در هر کسب و کاری که هستیم به فکر کسب درآمدی باید باشیم که یک گوشه از کار جنبش را بگیرد. برگزاری حتی یک نمایشگاه کوچک، کوچک نیست! مارک های مختلف برای رونق خود و حمایت از عدالت خواهی، روشن اندیشی و صلحی جهانی باید به دفاع از اقلیت ها و استفاده از نمادهای رنگین کمانی رو بیاورند و با این کار ارزش اعتباری بزرگی پیدا کنند. رنگین کمان بر سقف بسته بازار هم باید دیده شود. از این راه پول در گردش بدون اینکه حتی به دست ما برسد برای ما خرج خواهد شد.<br />
ما باید به فکر بیمه اجتماعی نیز باشیم، برای حمایت از کسانی كه به خاطر گرایش جنسی و یا جنسیتی و حتی کهولت، محل زندگی و یا درآمد خود را از دست داده اند. عده ای که حمایت خانواده را برای زندگی مشترک از دست می دهند و بسیاری دیگر، همه و همه پول بر آمده از همت می خواهد.<br />
راه اندازی رادیو و تلویزیون رنگی در دست گردانندگی ما نیازی ضروری و هزینه بر است.<br />
هر یک از ما به قدر خویش از هم اکنون باید هزینه کند.<br />
اگرچه امروز بودجه در حد استطاعت مطرح است ولی بودجه برای انجام کار (بودجه ای در حد هدف) دورنمایی از تغییرات بنیادی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را نیز باید در نظر گیرد.<br />
اگر شیوه رأی دادن، اداره امور جمعی (دولت)، حقوق و دستمزد، فرهنگ و عقاید، تقویت کننده منطق دو ارزشی باشند، که امروز بیشتر هستند، تضعیف کننده بروز و حضور اجتماعی اقلیت نیز می شوند چراکه اقلیت، تبلور انسانی منطق چند ارزشی در ساز و کار (قضا و قدر) عالم اند.<br />
<br />
ما به عنوان پیشگام می بایست با ربا بجنگیم تا درآمد عمومی پاک و عادلانه افزایش یابد و ارزش استفاده داشته باشد.<br />
<br />
برای آشنایی با چنین دگرگونی های ساختاری و لازم برای افزایش درآمد عمومی، با "کمپین رژه صلح" و پست های مالی، پولی و اقتصادی همراه شوید.<br />
هر یک از ما هزینه جامعه رنگین کمانی فردا را امروز و از هم اکنون دارد می پردازد و برای این از تمام وجود مایه گذاشته است و می گذارد تا از راه واقعیت وجودی خود جامعه ای را به حقیقت و دانستگی بیشتر برساند.<br />
این راهبرد نه تنها بدست اقلیت های جنسی و جنسیتی بلکه بدست همه کنشگرانی که تفکر سیستمی دارند و در کنار منافع خود و حتی مقدم بر آن، به دیگران و جامعه فکر می کنند، جلوتر برده می شود؛ بدست انسان هایی که حس آزادگی خواهی، زیبایی پروری، زیبایی دوستی، کمال خواهی، خودارزشی، خودپاسی، دگرخواهی (ایثار) و خویشتن خویش را هنوز با تمام هجمه ها نگاه داشته اند تا در امانت وجود خود خیانت نکنند. <br />
<br />
به امید پیروزی،<br />
نباید نشست،<br />
وقتی قلب ها بردنی و حق گرفتنی است.<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "همت" در زندگی دنبال کنیم. <br />
خطوط بالا آسمانی نبود و نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن، آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. <br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-57690765054910470922014-02-06T21:20:00.000-08:002014-10-07T07:02:00.611-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش چهارده از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
<br />
<b>راهنمای پنجم: همه باید بدانند که تعدی کنندگان به حقوق ما، افراطی، سیاه-سفید بین، کوچک و بی شخصیت هستند.</b><br />
در این مرحله از کارزار برای گرفتن حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی حلقه عدل را بر ظالمان باید تنگ تر کنیم. شرایط را بر تعدی کنندگان به ویژه در سطح رسانه ها باید سخت تر نماییم. این تنها زمانی کارساز است که ورود به رسانه، تبلیغات و حساسیت زدایی در مراحل پیشین، فراگیر و عادی شده باشد. <br />
بی پرده اینکه تعدی کنندگان ظالم در آن مقطع زمانی باید بدنام و رسوا شوند؛ نه اینکه چیزی به دروغ به آنها نسبت دهیم بلکه لازمه چنان مقطعی، رسوا کردن است. آنها در آن زمان همه نیروهای هجو پراکنی و زهر پاشی خود را بسیج خواهند کرد تا به ما تک بزنند. آنان ما را -از دید خود- حتی شیطان خواهند خواند و در ردیف جانوران و زشتی پرستان و بدخویان خواهند دانست. <br />
پاتک در چنان مقطعی دو بخش دارد:<br />
بخش نخست: در گام حساسیت زدایی از شک و تردید و بی تفاوت سازی استفاده می شد، در این بخش افزون بر آن راهکارها از شرم و احساس گناه هم باید بهره برد. به دنبال این باید باشیم که برحق پنداری ستیزه جویان، با شرم و احساس گناه جایگزین گردد.<br />
بخش دوم: نافرهیختگی همجنسگرایی-ستیزان برای جامعه آنقدر باید روشن و آشکار شود که حتی عوام به طور ناخود آگاه، خود را از آنها کنار بکشند. <br />
در راستای این دو بخش، رفتار و گفتار یک ستیزه جو نباید به همه اعضاء یک گروه بالادستی نسبت داده شود. مثلاً زمانی که فردی متعلق به یک فرقه شیعه حرفی بی ربط و توهین آمیز می زند نباید همه شیعیان یا همه مسلمانان محکوم شوند. <br />
در هر دو بخش، ذکر قربانی شدن و مصیبت های رفته بر اقلیت جنسی به کار می آید؛ نه برای مهرطلبی بلکه برای آشکار کردن ظلم و ظالم. صد البته بیان قربانی شدن رنگین کمانی ها (<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/05/blog-post_22.html">راهنمای دوم</a>) باید در کنار توجه به خودنگری مبتنی بر خودارجی و خودباوری یعنی <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2014/01/blog-post_2.html">راهنمای چهارم</a> مطرح شود.<br />
برای رسیدن به هدف این دو بخش، زشتی افراطی گری، مطلق انگاری، قشری نگری، بی منطقی، سیاه یا سفید-بینی و تمامیت خواهی ستیزه جویان به نمایش عمومی باید گذاشته شود، نه فقط دشمنی آنها با ما.<br />
نتیجه این خواهد بود:<a name='more'></a><br />
"همان هایی که افکار و کارهای افراطی دیگرشان مشمئز کننده و غیر منطقی است، با گرایش به همجنس نیز ستیز می کنند."<br />
<br />
از همه افراطی کاری هایی که مرتکب می شوند می توان روشنگرانه به نفع عدالت بهره برد. <br />
افراط گرایان دشمن ما (رنگین کمان ستیزها) همان هایی هستند که زن را پست تر از مرد می دانند. بی بصیرت هایی که زن را چون کنیز، ملک یا مزرعه بی در و پیکر خود تصور می کنند. زشت خویی آنها از اسید پاشی گرفته تا محارب دانستن انسان های بی گناه به تاریخ نشان داده شده است؛ از کشتار و جنگ مقدس تا پیشانی های پینه بسته از ریا، از بیمار نامیدن ما تا علت زلزله دانستن من و شما، از تعصب و تحجر فکری تا یاوه سرایی های مضحک و دیوانه وار، از نفرت بیمارگونه نسبت به یک انسان تا مجازات های حیوان وار، از قتل های زنجیره ای و اعدام بدون محاکمه تا شکنجه و قتل در زندان؛ همه اینها امروز جلوی چشم مردم است. آنها به راحتی از همجنس بازی و نسبت دادن آن به همه همجنس گرایان حرف خواهند زد و حتی وارد جزئیات رابطه جنسی می شوند در حالی که ما از پرده دری جنسی حتی در کلام شرم داریم. آنها ممکن است بی شرمانه و بدون حس گناه برای نابودی ما سخنرانی کنند، بنویسند، نمایش دهند و حتی دم از کشتن بزنند و دست های خون آلود خود را با افتخار بالا گیرند؛ در آن مقطع می شود از جامعه پرسید: "آیا اسم چنان کسان را می توان مسلمان گذاشت؟ اصلاً انسان اند؟!"<br />
براستی در آن زمان ما راهنمای یک تور بازدید از اتاق های گاز هیتلر در قرن بیست و یک و به طور زنده خواهیم بود. <br />
براستی در آن زمان ما راهنمای تور بازدید از خنجرهای سنی کشی صفویه خواهیم بود که یک به یک سرخ سرخ تا به امروز زیر قبایی پنهان شده اند.<br />
فکر نکنید این ما هستیم که قبای زشتی روی دوش آنها می اندازیم، نه! این قبا دست دوز و برازنده خود آنهاست؛ بگذارید مقابل چشمان دنیا آنرا راحت بپوشند.<br />
ولی آیا تا ابد همه آنها این قبا را به دوش باید بکشند؟ دست خودشان است فقط رعایت یک اصل طلایی برای ما لازم می شود: "اول دشمن پراشی سپس دشمن تراشی". <br />
هدف ما قالب ریزی و دشمن سازی نیست. اگر در ابتدا از آنها دشمنی برای رنگین کمانی ها بسازیم، آنها خود را در قالب یک اصول گرای در حال ستیز می بینند و در واقع تازه می توانند زیر قبا خود را باز تعریف و پیدا کنند. ما ابتدا کت مناسبی مقابل چشم آنها دم دست باید آویزان کنیم شاید با وسوسه آن کت شیک، آرام آرام قبای خود را جمع کنند؛ شاید بتوانند جهان را آنگونه که هست ببینند و از راه دگرشناسی به خودشناسی بیشتر برسند. در این میان، روش برخورد با همجنسگرایی-هراس ها متفاوت از همجنسگرایی-ستیزها باید باشد. جداسازی هراس و ستیز که در راهنمای نخست زیر موضوع "نگاه سیستمی به حساسیت زدایی" مطرح شد، کمک بزرگی به تعیین روش برخورد می کند. <br />
با وجود کت، مخالفان و ستیزه جویانی که در پاتک ما اندکی دچار شک و شرم شده اند راه گریزی مقابل خود می توانند بیابند (دشمن پراشی). باقیمانده آنها نه تنها به دلیل دشمنی با ما بلکه بیشتر به دلیل کارهای مشمئز کننده و افراطی دیگرشان باید منکوب شوند. (دشمن تراشی) <br />
با این حساب زمانی که فردی، گروهی، کتابی، مکتبی و ... تنها مخالفتی بیرنگ با ما کرده یا طرفداری لازم را نکرده است نباید دشمن به حساب آید. آنها تنها مخالف ما هستند. در عوض، کمک به آنها می تواند معجزه کند.<br />
به عنوان مثال می شود از ا.ن. با تکیه بر مصاحبه توهین آمیزش و نسبت دهی های ناروا به ما و در کنار انکار وجود یک انسان و خس و خاشاک دانستن مردم و ...، یک هیتلر یا شاه محمود بسازیم یا برعکس به او کمک کنیم تا ما را بشناسد. پس از آن شناخت، تصمیم با خود اوست که قبا بپوشد یا کت.<br />
در راهنمای نخست، حساسیت زدایی افکار عمومی را از راه کمک به درک درست و معناگذاری مناسب دیدید، اما حساسیت زدایی مخالفان، تضعیف افکار متعصب و تغییر نگاه مطلق انگار ستیزه گران، از چه راهی ممکن است؟<br />
با الگویی که در ادامه می آید کت ویژه ستیزه جویان و نیز مناسب برای دشمن پراشی و مخالفان جوری که بر تن آنها بنشیند، برش زده می شود.<br />
این قسمت از متن در زمان مناسب منتشر خواهد شد.<br />
<br />
... نکته اینجاست که وقتی این الگو برای افراط گرایان به کار می رود، در عمل دیگرانی هستند که تعجب کنند یا حتی از روی نادانی و یا افراط، گرایش جنسی برخی از ما را به یک سیاست، یک دیانت، رنگ سبز، سرخ و ... منگنه کنند و به همگی ما بگویند: "یا با ما یا با اونا". بنابراین حوزه نشر مهم است و مهمتر از آن اینکه ارزش هایی دست مایه کار باید قرار گیرند که خود، فزاینده افراطی گری نباشند تا بتوانند نگاه سیاه یا سفید-بین افراط گرایان هر دو طرف یا چند طرف را به رنگی دیدن عادت دهند. در کنار استفاده از ارزش ها و باورها این سه اصل از هم اکنون باید تبلیغ شوند تا جا بیفتند:<br />
<b>اصل اول:</b> گرایش جنسی، گرایش جنسیتی، گرایش عقیدتی و گرایش سیاسی گرایش هایی جدا از هم، پیوسته و رنگین کمانی اند؛ نه به این معنی که در یک فرد قابل جمع نیستند. <br />
<b>اصل دوم:</b> حمایت ما از حرکت های سیاسی و یا اعتقادی فله ای نیست ولی دفاع آنها از ما احترام به حق و حقوق بشر، دفاع از عدل و مبارزه با ظلم است.<br />
<b>اصل سوم:</b> جنبش همجنسگرایان فراسیاسی و فراعقیدتی و فراحزبی است، نه به این معنی که هر یک از ما سیاسی، مذهبی و یا حزبی نمی تواند باشد. <br />
<br />
کار فعالان رنگین کمانی که از الگوی بالا استفاده می کنند در یک قیاس سیاسی مشابه دگر اندیشان یا اصلاح گرانی است که بخواهند مردم سالاری را در یک چارچوب بسته ابتدا و تنها در حلقه خودی ها ساختاری کنند. آنها از دو طرف می خورند!<br />
چنین الگویی (الگوی کت شیک در برابر قبا) ...<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-15070880863976758792014-02-02T08:34:00.000-08:002014-02-02T08:34:00.574-08:00ژنتیک و اقلیت جنسی <div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">با علم امروزی خلاصه کردن ده بعد جنسی-جنسیتی و یک بعد گرایش جنسی- ر.ج. "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/01/blog-post_8.html">مقیاس برداری</a>"- در یک تک بعد ژنی، هم میسر است و هم بسیار کلی گویی است. برای چنین خلاصه سازی، نه تنها نیازمندیم همه عوامل و آرایش های ژنی درگیر در بروز یک گرایش و ویژگی را از درون هسته سلول هر نوزاد بیرون بکشیم، بلکه مجبوریم رفتارهای اجتماعی و رفتارهای جنسی بزرگسالی وی را از مسیر روانشناسی نیز به ژنتیک پیوند زنیم؛ تا با این کار تک بعد ژن را بتوانیم مانند چتری روی یازده بعد گرایش های جنسی-جنسیتی و گرایش های جنسی بگیریم. <br />
علم اندک امروز، از راه فردشناسی (گرایش جنسی-جنسیتی و گرایش جنسی) به سوی ژنتیک گرایش های جنسی در حرکت است، نه برعکس. یعنی ژن های اقلیت جنسی بررسی می شوند نه اینکه از روی ژن های یک نوزاد بتوان نتیجه قطعی گرفت که او مثلاً همجنس گراست.<br />
برای حرکت در جهت عکس و امکان سنجی این نتیجه گیری نیاز است بانکی از اطلاعات ساختاری و آرایشی فام تن ها ( کروموزوم ها )، اطلاعات رشته های DNA و آرایش های مختلف یک ژن و بروز آن برای افراد آزمایش شونده و پیش از سن بلوغ آنها در اختیار باشد و سپس در بزگسالی، یک یا چند داده این بانک باید با گرایش جنسی آنها بتواند مرتبط شود. عظمت چنین کاری زمانی آشکار می شود که بدانیم این اطلاعات به اندازه تفاوت اثر انگشت متنوع می تواند باشد.<br />
معنی دیگر این یکسویه بودن در آزمایش های امروزی این است که علم ژنتیک هنوز در حال جمع آوری اطلاعات گرایش های جنسی و فرضیه دادن است. <br />
پیش از چنان پیشرفتی به همین حد باید اکتفا کنیم که بگوییم به نظر می رسد گرایش جنسی-جنسیتی و گرایش جنسی برخاسته از بستر ژنتیک، جهت یافته با واکنش های شیمیایی درون-بدنی و اثرپذیر از محیط باشند.<br />
به نظر می رسد با پیشرفت علم، امکان انتخاب جنس-جنسیت و گرایش جنسی توسط والدین در هر یک از ابعاد یازده گانه و نه فقط در اندام های جنسی، دنیای بزرگتری به روی علم و عالم امکان خواهد گشود.<br />
<br />
اینکه با فرضیه های اثبات نشده علمی اصرار شود یک گرایش جنسی و یا جنس-جنسیتی، اختلال، بیماری یا طبیعی است نیز جای بحث ندارد بلکه تنها حد بالاتری از علم امروز را می طلبد. <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/06/blog-post.html">بدون آگاهی کافی هرگونه قطعیت در نتیجه گیری به نام علم، نوعی ظلم است.</a><br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-80205741288232247472014-01-02T06:28:00.000-08:002014-01-02T06:28:00.124-08:00پیشنهاد برابر-واژه ( معادل ) عزت، کرامت، حرمت و اعتماد به نفس<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on"><b>"خود ارزشی"</b> و <b>"خود ارزی"</b> به عنوان برابر پارسی ترکیب های "عزت نفس" یا "کرامت نفس" گویا به نظر می رسند.<br />
عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد درباره ارزش و اهمیت خود دارد؛ احساس ارزشمندی که فرد نسبت به خود دارد. خود ارزی و خود ارزشی به ارزش یابی و ارزش گذاری بر خویش دلالت می کند. در انگلیسی از self-esteem و self-worth استفاده می شود.<br />
نمونه:<br />
برای بالا بردن هوش هیجانی لازم است ابتدا خود-ارزی فرد بالا رود.<br />
خودکامه ها با پایین کشیدن خود-ارزی (عزت نفس مردم)، ارزشی برساخته (جعلی) بر باور و یا نژادی می گذارند.<br />
<br />
<b>"خود ارجی"</b> برابر پارسی <b>"احترام به خود"</b> است و در مفهوم self-respect انگلیسی گویا به نظر می رسد.<br />
<b>"خود پاسی"</b>، <b>"حرمت نفس"</b> و self-regard نیز به یک مفهوم اند.<br />
<br />
همه ترکیب های بالا در زبان محاوره به یک مفهوم یا با مفاهیمی بسیار نزدیک به کار می روند. برای ترکیب های انگلیسی آنها نیز به همین شکل است.<br />
<br />
<b>"خود باوری"</b> برابر پارسی "اعتماد به نفس" است. در انگلیسی از self-confidence استفاده می شود.<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-81935620541401826832014-01-02T06:04:00.000-08:002014-03-23T10:53:07.821-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش سیزده از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align:justify;" trbidi="on"><br />
بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
<br />
<b>راهنمای چهارم: تبلیغ این حقیقت که رنگین کمانی ها فرهیخته اند و فرهیختگان از آنها حمایت می کنند.</b><br />
برای اینکه دگرجنس گرایان با یک قربانی _قربانی سرنوشت و قربانی در اقلیت بودن، به شرحی که در راهنمای دوم گذشت_ احساس همدردی کنند، باید بتوانند با همذات پنداری، وی را مانند خود بدانند و با تفاوتی فقط در گرایش جنسی و یا جنسیتی بشناسند. در این صورت بهتر می توانند او را یک انسان و نه موجودی ناشناس یا دگرواره ای از مریخ، ببینند و باور کنند.<br />
در کنار این همذات پنداری، دگرجنس گرایان شخصیت و برجستگی قربانی را نیز باید بتوانند ببینند.<br />
قربانی، فردی ذلیل و کم اعتبار در جامعه که همچون گدایی مستحق ترحم است، نباید به نظر برسد. <br />
این ممکن نیست مگر با نشان دادن فرهیختگی و برجستگی اقلیت در همه زمینه ها از گذشته تا حال.<br />
این عناوین خبری را در نظر گیرید:<br />
"آیا می دانستید در اشعار سعدی و حافظ گرایش به دو جنس دیده می شود؟"<br />
"مولانا و شمس در عشقی افلاطونی" <br />
<a name='more'></a><br />
<a href="http://hamghabile.blogspot.com/2007/11/blog-post_12.html">سعدی شاعر همجنسگرا</a><br />
<a href="http://delbigharar.wordpress.com/2013/01/30/%d8%b4%d8%a7%d9%87%d8%af-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%af%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d9%be%d8%a7%d8%b1%d8%b3%db%8c-%db%b2/">شاهدبازی در ادبیات پارسی</a><br />
<br />
میکلانژ، شکسپیر، داوینچی و بسیاری چهره های برجسته دیگر هستند که گرچه برای اقلیت های جنسی و جنسیتی شناخته شده اند ولی معرفی کامل آنها برای عموم مردم نوعی شوک به حساب می آید.<br />
<br />
بلاگ <a href="http://adabvahonar.blogspot.com/">چهره ها</a> را ببینید.<br />
<br />
این <a href="http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_gay,_lesbian_or_bisexual_people">پیوند</a> نیز برای آشنایی با مشاهیر جهانی به کار می آید.<br />
<br />
معرفی ورزشکاران موفق سهم ویژه ای در این وادی دارد و در راستای این راهنماست. معرفی هر یک از اقلیت ها که توانسته باشد به عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی و ... به صورت علمی و قدرتمندانه وارد شود نیز اثرگذار است. (ر.ج. "<a href="http://ebibluenews2.wordpress.com/2011/09/04/10-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A2/">ده مرد همجنس گرای توانمند در عرصه تجارت آمریکا</a>")<br />
<br />
شهرت افراد بنام نیز در راستای این راهنما می تواند به کار گرفته شود، حتی اگر از اقلیت جنسی و یا جنسیتی نباشند ولی در حمایت از ما تثبیت شده باشند. <br />
در راستای این راهنما، روند ارزش سازی را باید شناخت و برای رنگین کمانی ها به کار بست. برای ارزش سازی، پس از جلب توجه مخاطب و ایجاد علاقه در وی، یک مفهوم با احساسات انسانی در هم آمیخته می شود به گونه ای که به مخاطب حس رضایت، امنیت، خوشنودی و یا لذت بدهد. در ادامه وی باید امکان یابد تا در بستر زمان و در خلال زندگی روزمره و از راه مصداق های عینی از جمله مشاهیر، آن مفهوم را با تکرار، ارزشی نهادینه کند. <br />
<br />
باید روشنتر شود که : "فرهیختگان جامعه جهانی حرف ما را بهتر می فهمند و ما نیز آنها را"<br />
<br />
"کمپین رژه صلح" پتانسیل چنین حرکتی را در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد.<br />
البته به دلیل عدم امنیت در فضای مجازی و عدم پایبندی عده ای افراطی (اصولگرا) به اصول این فضا، چنین ابزارهایی نباید تنها امکان قلمداد شوند.<br />
<br />
در این میان حمایت چهره های معنوی و حتی مذهبی از این جهت اهمیت دوچندان پیدا می کند که اجازه نمی دهد بی خدایی، بی دینی، بی اخلاقی و ... به همه ما نسبت داده شود. اگر چنین حمایتی شکل نگیرد، پس از چند دهه، جهادی های افراطی و شاید بیشینه جامعه ای احساسی می توانند انگشت اتهام را به سوی همه ما بگیرد و بگوید: "فرهیختگان، متفکران و روشنفکران همگی بیخدا، سکولار و ... هستند"؛ پس از آن دیگر فقط انگشت به سوی ما گرفته نمی شود. <br />
تعدی کنندگان به حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی با کلمات رکیک و بیمارگونه و هزاران اتهام به استقبال می آیند. حتی ممکن است دست به برخورد فیزیکی بزنند؛ البته این نیمه پر لیوان است و بازنده از حالا مشخص است چراکه بی شخصیت ها، کوچک و بی اعتبار اند حتی اگر دشنام های بزرگ بدهند و اتهام های سنگین بزنند. (راهنمای پنجم، نافرهیختگی مخالفان ما و چگونه بهره بردن از آن و دشمن پراشی و دشمن تراشی را نشان می دهد.)<br />
به هر حال همجنسگرایی-ستیزان روی عزت نفس (خودارزشی) و اعتماد به نفس (خودباوری) ما دست خواهند گذاشت، پس با پیش دستی تا می توانیم عزت و اعتماد رنگین کمانی ها را از راه مشاهیر ادب و هنر و ... باید بالا نگه داریم تا همگی به پشتوانه هم بتوانیم با هوش هیجانی بالاتری با احساسات نابالغ ستیزه جویان برخوردی مناسب داشته باشیم و افزون بر آن از هوش هیجانی طرف مقابل در راستای راهنمای نخست و راهنمای پنجم استفاده کنیم.<br />
(برای آشنایی با مفهوم عزت نفس و عوامل شکل دهی آن، فایل های موفقیت (شماره دو) دکتر هلاکویی را از این <a href="http://iraniansword.blogfa.com/post/886">پیوند</a> و نیز کتاب صوتی "مسیر اصلی" را از این <a href="http://www.trustzone.ir/?p=217&cpage=1">پیوند</a> دریافت کنید.)<br />
همچنین پست "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/11/blog-post.html">اقلیت جنسی، کودک جامعه و هوش هیجانی</a>" و "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2014/01/blog-post.html">پیشنهاد برابر-واژه ( معادل ) عزت، کرامت، حرمت و اعتماد به نفس</a>" را ببینید.<br />
<br />
<b>راهنمای پنجم: همه باید بدانند که تعدی کنندگان به حقوق ما، افراطی، سیاه-سفید بین، کوچک و بی شخصیت هستند.</b><br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-26668301078717229872013-11-30T09:22:00.000-08:002014-01-01T06:32:08.833-08:00اقلیت جنسی، کودک جامعه و هوش هیجانی<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on"><br />
<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/01/blog-post_307.html" target="_blank">راهنمای نخست</a> از پیش نویس راهبرد جنبش همجنسگرایان به حساسیت زدایی از راه تکرار اشاره می کند، اینکه ابتدا شک و تردیدی نسبت به وجود و حقانیت اقلیت جنسی باید ایجاد شود.<br />
این شک و تردید به شرطی که درست هدایت گردد، به بی تفاوتی می انجامد و می تواند عکس العمل های هیجانی را به اندیشه و منطق و رفتاری هرچه بیشتر عقلایی و عدالت جویانه پیوند زند، البته نه به همین راحتی!<br />
<br />
برای پیمودن درست و عملی این مسیر، آشنایی کامل با مفاهیم و مصداق های "خود کودک"، "خود والد"، "خود بالغ" و "هوش هیجانی" پیش از قدم گذاشتن در راه البته مناسب تر است ولی اصل مطلب دانستن پاسخ پرسش زیر است که در ادامه با مثال هایی به آن پرداخته می شود. پرسش اینکه:<br />
<b>چگونه فرد یا گروهی که در کودک خود مانده است را می توان متعادل کرد تا والدانه و بالغانه واکنش نشان دهد؟</b><br />
فایل شماره نوزده را برای آشنایی با "انواع خود" و فایل شماره بیست را برای آشنایی با "هوش هیجانی" از این <a href="http://www.shabanali.com/upload/" target="_blank">پیوند</a> دریافت کنید.<br />
<br />
برای رسیدن به پاسخ، ابتدا مفهوم واکنش کودکانه، والدانه (حمایتی یا انتقادی) و بالغانه را در یک مثال ببینیم: <br />
بچه ای را در نظر گیرید که در برنامه زنده خاله شادونه می گوید "من خودم خودمو می شورم"، خاله شادونه می تواند عکس العمل های متفاوت زیر را از خود نشان دهد:<br />
<br />
وای چه بچه بی ادبی، دیگه دوست ندارم. <br />
<a name='more'></a><br />
چه بچه بی ادبی، دیگه نگیا.<br />
نه دیگه بزرگ شدی، نباید این رو بگی.<br />
آفرین! خیلی خوبه که دیگه بزرگ شدی. (کارهای خودتو خودت انجام می دی)<br />
آهان نباید به لباسشویی دست زد.<br />
<br />
هر یک از واکنش های بالا پاسخی محتمل و به ترتیب متناظر با خودهای زیر است:<br />
<br />
وای چه بچه بی ادبی، دیگه دوست ندارم. (خود کودک)<br />
چه بچه بی ادبی، دیگه نگیا. (خود والد انتقادی)<br />
دیگه بزرگ شدی، نباید این رو بگی. (خود والد انتقادی)<br />
آفرین! خیلی خوبه که دیگه بزرگ شدی. (خود والد حمایتی)<br />
آهان نباید به لباسشویی دست زد. (خود والد خاله شادونه که تحت تأثیر هوش هیجانی وی، دست به فرافکنی می زند.)<br />
<br />
<br />
حالا فرض کنید من و شما به عنوان اقلیت جنسی جلوی چشم جامعه نشسته ایم و بناست حرفی بزنیم که از دید جامعه حرف بدی است.<br />
جامعه چه عکس العملی و از کدام خود خویش نشان می دهد؟<br />
پاسخ ساده و پیچیده است!<br />
جامعه یکدست نیست و هر چهار عکس العمل محتمل است. به جای این پرسش که در حقیقت یک نمونه گیری آماری است و بستگی مستقیم به موضوع و چگونگی بیان ما دارد، بهتر است بپرسیم:<br />
<br />
<b>چگونه می توان کاری کرد که بیشینه جامعه با خود بالغ اش به ما عکس العمل نشان دهد؟</b><br />
<b><br />
چگونه فرد یا گروهی که در کودک یا والد انتقادی خود مانده است را می توان متعادل کرد تا والدانه (حمایتی) و بالغانه به ما واکنش نشان دهد؟</b><br />
<b><br />
چگونه چنان فرد یا گروهی که بالقوه می تواند تصمیمات احساسی در مورد ما بگیرد را می توان به هوش هیجانی بالاتری رساند؟</b><br />
<br />
حالا کم کم به مسیر اصلی می رسیم:<br />
در مثال خاله شادونه اگر تک تک بچه ها شروع می کردند به گفتن اینکه :"خاله خاله منم منم ...منم خودم خودمو می شورم"، فرصت عکس العملی هیجانی، موقتاً از خاله شادونه گرفته می شد. در چنان شرایطی وی برای کنترل اوضاع احتمالاً می گفت: "ولی هیچکدوم ماشین لباسشویی رو نمی تونین خودتون روشن کنین" (قلاب کردن کودک درون) (برای آشنایی با مفهوم قلاب کردن کودک درون به فایل شماره نوزده از این <a href="http://www.shabanali.com/upload/" target="_blank">پیوند</a> گوش کنید)<br />
با این حرف بچه ها نمی پرسیدند: "چه ربطی داره؟!" بلکه سکوت می کردند ولی سکوتشان لزوماً پایدار نمی ماند. برای پایداری نیاز به فرافکنی و استفاده از دکترین شوک به طور پی در پی تا رسیدن به سکوت و بی تفاوتی مطلق می بود.<br />
اگر ما نیز همچون بچه ها مدام یک حرف و موضع را در رابطه با گرایش های جنسی فقط تکرار کنیم چه می شود؟<br />
پاسخ بستگی مستقیم به آن حرف، موضع و بیان ما دارد ولی تکرار و بی تفاوت کردن بخشی از جامعه که هدف ماست بدون وارد نمودن افراد به محدوده "والد حمایتی" و "خود بالغ" فقط می تواند هوش هیجانی آن گروه را موقتاً بی حس کند که هر لحظه امکان حس یابی مجدد آن وجود دارد. بنابراین لازم است که افراد در تعامل با اقلیت جنسی با خود بالغشان عکس العمل نشان دهند.<br />
<br />
برای بردن فرد یا گروه از خود کودک به خود بالغ، ابتدا عزت نفس و اعتماد به نفس وی باید بیدار شود. در پی چنین بیداری نه تنها به هوش هیجانی بالاتری دست می یابد بلکه قادر خواهد شد بیاندیشد و یاد می گیرد به اندیشه و فکر و خروجی آن از جمله علم و دستاوردهای علمی توجه کند. با بیشتر آگاهی دادن و تحلیل خواستن، وی گرچه ممکن است در ابتدا مقاومت نماید ولی به شرط وجود بستر محیطی مناسب سرانجام به استفاده بیشتر از عقل و منطق تشویق می شود؛ در حالی که با مثال و قیاس با مصادیق بیرونی، فازی شدن منطق وی ممکن می گردد. در این فرایند است که یک همراه و حتی پشتیبان می تواند برای ما ساخته شود و پایدار بماند!<br />
<br />
ده عامل ایجاد و تقویت حرمت نفس را از فایل های صوتی "موفقیت" دکتر فرهنگ هلاکویی و از این <a href="http://iraniansword.blogfa.com/post/886" target="_blank">پیوند</a> دریافت کنید.<br />
<br />
<br />
آشکار است که خود ما به عنوان اقلیت نیز برای اینکه وارد تعامل بالغ-بالغ با جامعه شویم ابتدا باید به خود بالغ خویش رسیده باشیم تا بتوانیم آنقدر عزت نفس و آگاهی جامعه را بالا ببریم که بتواند با خود بالغ، ما را تحلیل و حمایت کند. اینکه گرایش های جنسی، ژنتیکی بودن یا نبودن آن و ... کورکورانه پذیرفته یا نفی شود یعنی جامعه با فرافکنی، شوک و پس از رسانده شدن به بی تفاوتی در آن بماند، تنها با دور نگه داشتن جامعه از فرهیختگی و خود بالغش ممکن است. <br />
صحبت با خود کودک جامعه و خود والد در جای خود کاربرد دارد و برای کسانی که بیشتر تصمیم هایشان احساسی و رضایت بخش است به شدت موثر و به نسبت اثربخش تر می شود ولی تضمینی برای پایداری ندارد و در عمل، پا جای دیکتاتورها گذاشتن است.<br />
<br />
جمله های زیر نمونه هایی اند که کم و بیش در تارنماها و صفحه های عزیزان اقلیت دیده می شود:<br />
<br />
۱- همجنس بازان آبروی همجنس گرایان را می برند.<br />
۲- دوجنسگرایان باید تکلیف خود را با همجنسگرایی روشن کنند؛ یا با ما یا با اونا.<br />
۳- پدر، مادر شما خطایی نکردید که من همجنسگرا شدم.<br />
۴- همجنسگرایان را دگرجنس گرایان به دنیا می آورند.<br />
۵- فهم رنگین کمانی بودن عشق خیلی سخته؟!<br />
۶- همجنسگرا نشدم، همجنسگرا به دنیا آمدم.<br />
۷- عشق رنگین کمانی است.<br />
۸- همجنسگرایی انتخاب من نبود. <br />
<br />
هر یک از جمله های بالا با کدام خود، بیان شده اند؟ (پاسخ خود را با شماره جمله تطبیق دهید و بررسی کنید کدام اثرگذار ترند.)<br />
۵- والد انتقادی ( نمی فهمی دیگه)<br />
سه مورد آخر: با بیان بالغ گفته شده است. (دنیایی از استدلال و حقایق علمی و تحقیقات را به دنبال می آورد. پرسش هایی را با چرا، چگونه و ... به ذهن مخاطب می رساند.)<br />
۱- خود کودک (رفتار جنسی، گرایش جنسی نيست.)<br />
۴- والد انتقادی (ما گناهی نداریم شما بودید!)<br />
۲- خود کودک (چه تکلیفی؟)<br />
۳- والد حمایتی (حمایت والدانه از پدر و یا مادری که به دنبال مقصری در وجود خویش اند)<br />
<br />
بجز سه مورد آخر بر بقیه جمله ها اشکالات مفهومی و منطقی وارد است، هرچند اثربخشی هر یک بسته به اینکه طرف مقابل با کدام خود می شنود و در آن مانده است متفاوت می شود.<br />
بهتر است خود کودک مخالفان احساسی و هیجانی ما ترمیم شود و به والد حمایتی و بالغ برسد تا زبان مشترکی در سطح بالغ پیدا شود چراکه تکرار و بی تفاوت سازی جامعه تنها با زبان والد حمایتی و بالغ، پایدارتر و درست تر است. <br />
<br />
عزت نفس و اعتماد به نفس در رابطه مستقیم با هوش هیجانی است و برای بالا رفتن هوش هیجانی اول باید عزت، اعتماد و حرمت به نفس را بالا برد تا فرد و جامعه از جمله تک تک ما بتواند خود تکامل یافته اش را زندگی کند و فرهیخته عکس العمل نشان دهد؛ نه اینکه فقط زنده باشد و بالقوه بتواند زندگی را از خود و از ما نیز بگیرد.<br />
<br />
مفهوم کاربردی چنین زندگانی در جامعه ای پویا این است که ما به عنوان رنگین کمانی ها نیازمند بسترسازی مشترک با جنبش های مرتبط هستیم و به عنوان بهترین یاور و نمونه عینی می توانیم تابوهای بی پایه فرهنگی-اجتماعی-مذهبی را به نفع فرهیختگی عمومی تغییر دهیم، تعدیل کنیم یا بشکنیم تا مردمی سالاری به ضمانت وجود و پایداری خود یعنی بالغ رأی دهندگان برسد. <br />
<br />
با این حساب فعالیت ما باید حساب شده مخاطب را به مسیر اصلی هدایت کند. نباید فراموش کرد که این تردید، شک و حتی انکار اول کار است که از راه تکرار و در مسیر بی تفاوتی، هوش هیجانی عوام را به اندیشه و منطق و انتخابی هرچه بیشتر عقلایی و عدالت جویانه می تواند پیوند زند.<br />
<br />
زنده باد زندگی ایرانی بالغ!<br />
<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-23371897797501164002013-11-04T09:26:00.000-08:002014-01-01T06:28:04.981-08:00دریافت فایل خوراک ( فید feed ) تارنماها، صفحه ها و بلاگ های رنگین کمانی ها<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on"><b>تاریخ بروز رسانی: پاییز نود و دو</b><br />
<br />
فایل قابل دانلود زیر با فرمت OPML مجموعه ای نسبتاً کامل و فهرست شده از تارنماها، صفحه ها و بلاگ های رنگین کمانی هاست. این مجموعه با در نظر گرفتن کیفیت و محتوای پست ها و آخرین تاریخ فعالیت به شکل زیر دسته بندی شده است و شامل پوشه های زیر می شود:<br />
<br />
<b>تارنماها، صفحه ها و بلاگ های رنگین کمانی ها – پاییز نود و دو</b><br />
<br />
گردهمایی همجنسگرایان ایران <br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های یک ستاره - بیش از سه ماه غیر فعال <br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های یک ستاره<br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های دو ستاره - بیش از سه ماه غیر فعال <br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های دو ستاره<br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های سه ستاره - بیش از سه ماه غیر فعال <br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های سه ستاره<br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های چهار ستاره - بیش از سه ماه غیر فعال <br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های چهار ستاره<br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های پنج ستاره - بیش از سه ماه غیر فعال <br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های پنج ستاره <br />
تارنماها، صفحه ها و بلاگ های غیر قابل دسته بندی ( بدون خوراک ، بدون پست، مسدود شده، پاسداری شده، نامشخص)<br />
تارنماها،صفحه ها و بلاگ های غير پارسي زبان ایرانیان<br />
خبرگذار رنگین کمان - انگلیسی <br />
خبرگذار رنگین کمان - فارسی <br />
خبرگذار رنگین کمانی<br />
<a name='more'></a><br />
<b>تارنماها، صفحه ها و بلاگ ها با توجه به موارد زیر دسته بندی شده اند:</b><br />
<br />
• پارسی نویسی و توانایی قلم نویسندگان آنها<br />
• جمع نگری و نگاه خانوادگی به اقلیت که لازمه آن آشنایی و ارتباط با دیگران است و موجب می شود نویسنده با توجه داشتن به اطرافش تنها از خودش و احساسش نگوید.<br />
• تنوع مطالب و گستردگی پوشش که نشان از توجه داشتن به دنیای اطراف و نوعی نگاه سیستمی است.<br />
• سابقه، رعایت اصل "ذکر منبع" و پایداری در فضای مجازی<br />
• همراستایی محتوا با پیش نویس راهبرد جنبش<br />
• کار خلاقانه و منحصر به فرد <br />
<br />
از آنجا که کیفیت یک طیف است، این دسته بندی مرزبندی نمی تواند باشد و گاهی کاملاً شخصی است. <br />
دوستان در خوراک-خور (فیدخوان، خبرخوان، فید ریدر) مناسب می توانید فایل را ویرایش کنید و دسته بندی های بالا را براحتی تغییر دهید و نیز بسته به پروکسی مورد استفاده، آدرس ها را برای http یا https عوض کنید. پیش از هر تغییری خوراک ها و محتوای پیشین خود را ذخیره نمایید. <br />
اگر مایلید خوراکی (فیدی) را حذف کنید، بهتر است آنرا در پوشه ویژه ای بیاندازید تا در زمان افزودن خوراک یا واردکردن _import_ فایل بروز شده در آینده مجبور به حذف دوباره آن نشوید.<br />
فایل بروز شده در همین پست پیوند می گیرد و در دیدگاه ها و متن شناور (هایپرتکست) نمایک (آیکون) نوار بالایی بازتاب می یابد.<br />
اگر مایلید تارنما، صفحه و یا بلاگی افزوده شود، خواهشمند است آدرس آن را از راه دیدگاه در همین پست بفرستید.<br />
<br />
مجموعه پیوندهای تارنماهای <a href="http://khanehonar2.blogspot.com/ ">خانه هنر دو</a> و <a href="http://khanehonar.org ">خانه هنر</a> و <a href="http://www.ourlinkestan.blogspot.com/">لینک هنر</a> و <a href="http://mahdoodeyesorkh.blogspot.com">محدوده سرخ</a> و <a href="http://5pesar.wordpress.com/">پسر</a> برای تهیه این فایل کمک بزرگی بودند و جای سپاس فراوان دارد.<br />
<br />
به امید قلم های هرچه قوی تر،<br />
سد بوسه بر دست هایی که رنگین کمانی می نویسند، کم است.<br />
<br />
<a href="http://www.2shared.com/file/Hidq3faD/Iran-rainbow-feeds-aban_92.html">دریافت فایل OPML خوراک تارنماها، صفحه ها و بلاگ های رنگین کمانی ها - بروز رسانی پاییز نود و دو - ۱۰۸ کیلو بایت</a><br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-60992659943735083932013-09-26T06:32:00.000-07:002013-09-26T06:32:00.025-07:00پیشنهاد برابر-واژه ( معادل ) اضمحلال و استقلال<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">واژه "اضمحلال" به "نابودی" و "از هم پاشیدن" معنی شده است و برای رسیدن به مفهومی دقیق تر لازم است صفت "تدریجی" نیز به آن افزوده شود. به کارگیری ترکیب هایی از دو واژه "سست" و "نیست" نیز پیشنهاد می شود. این ترکیب ها مفهوم دقیق تری را می تواند برساند. نمونه های زیر را در نظر گیرید:<br />
<br />
... می ترسد جامعه و ساختار حکومتی سست و نیست (مضمحل) شود ...<br />
از سستی تا نیستی صفویه (اضمحلال سلسله صفوی)<br />
از خودبری (استقلال) تا سستی و نیستی اقتصادی (از استقلال تا اضمحلال اقتصادی) (از خودبری تا خودکشی اقتصادی)<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-83711988964337311962013-07-22T00:35:00.000-07:002014-10-07T07:00:57.856-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش دوازده از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
ادامه راهنمای سوم: برای مدافعان یک دلیل موجه مهیا کنیم<br />
... ولی آشکارا باید فریاد زد که پیوستگی جنسیتی، نر و ماده آفرینش، خلقت و یا طبیعت را نقض نمی کند. کار نقض، از چارلز داوکینز و داروین و پاسخ چرا دو جنس و حلقه های گمشده و پیدا شده تکامل اگر بر آید. کار و حرف ما جز این است.<br />
جابجا به کار بردن لفظ جنسی با جنسیتی اشتباهی فاحش است ولی هر دو این گرایش ها با در نظر گرفتن این حقیقت تلخ به یک چشم دیده می شوند که ما انسان ها نسل به نسل هر دو نقاب جنس-جنسیت و گرایش جنسی خویش را نو به نو رنگ زده ایم. مطمئناً این نقاب ها و بازیگری نقش زن یا مرد، کاربردی داشته است و دارد. کاربردی که به مرور کارایی خود را در برخی زمینه ها از دست می دهد تا جایی که فرد نقش خود را بازی کند نه آن نقشی که از کودکی و حتی از سونوگرافی (درون بینی صوتی) به دستش داده اند! <br />
چه بخواهیم چه نخواهیم جامعه برداشتن نقاب جنسیت زن مطلق یا مرد مطلق را با سرعتی انجام می دهد که امنیتش حفظ شود. برخی جوامع به آرامی ولی هر روز بیشتر از پیش تضمین امنیت خود را از فرض جنس-جنسیت مطلق و گرایش های جنسی مطلق جدا می کنند. چگونه؟<br />
آنها کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی مهندسی می کنند<br />
<a name='more'></a><br />
(ر.ج. مقاله "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/08/blog-post.html" target="_blank">آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند، برابرند؟</a>") و قدرت ناشی از ثروت را با عدالت اجتماعی آشتی می دهند. (<a href="http://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=502215846520701&id=342376042504683" target="_blank">یک نمونه عملی</a>) <br />
<br />
با این کار، مردسالاری (نرسالاری) و زور بازو نشان دادن و نرینگی، همپای زن سنتی از کارایی و نقش پذیری قدیمی خود _چه فردی و چه اجتماعی_ می افتد. این <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/05/blog-post.html" target="_blank">نقطه ای اهرمی</a> و روشی کارا برای جنبش های مدنی بویژه جنبش زنان است. <br />
برخی دیگر از جوامع عقبگرد هم دارند. نه تنها چون مذهبی افراطی هستند بلکه کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی مهندسی نکرده اند و در پی آن، حضور اجتماعی زن را نیز مانع انجام وظایف سنتی وی می یابند.<br />
<br />
چنین جوامعی در سیر قهقرایی، کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی معمولاً حتی برای مردان نیز مهندسی نمی کنند و در پی آن می ترسند که یک مرد، نقش های سنتی و نانوشته خود مانند نان آوری اش، مبارز میدان جنگ بودنش، فرمانبر پیر قبیله بودنش، مدافع مرزهای جغرافیایی، عقیدتی، قومی و یا نژادی نقشه های کاغذی بودنش، مردانگی و غرورش و روابطش در مقابل ضوابط و تعهدش در مقابل تخصص را از دست بدهد و جامعه و ساختار حکومتی سست و نیست (مضمحل) شود. آنوقت آنهایی که ید طولایی در دوقطبی سازی و دشمن دژمن کردن و ساختن دارند، کم می آورند!<br />
البته در مورد یک زن این نگرانی را کمتر دارند چون وظایفی از جنس دوم برایش در نظر گرفته اند؛ به همین نسبت همجنس گرایی زنان را نیز راحت تر قبول می کنند و از جانب دیگر بیشترین کنترل سیاسی و اجتماعی را روی تغییر جایگاه زن اعمال می کنند تا مبادا چارچوب های ذهنی شان خرد شود.<br />
امید ما و مدافعان ما امنیتی است که اجازه می دهد مردان، زن درونی خویش و زنان، مرد درون خود را بهتر بشناسند تا با خودآگاهی شعبه شعبه و گروه گروه بودن خویش را دلیلی بر تقویت خود و واجب بودن احترام متقابل در طیفی پیوسته از گرایش های جنسی و جنسیتی بدانند.<br />
در یک نمونه عینی، همجنس گرایان مردی که بسیار مردانه ظاهر می شوند و مردان ورزشکار قوی ای که می گویند همجنسگرا هستند، موردهایی اند که امنیت روانی جامعه مردسالار را تا حدی تضمین می کنند و بالقوه توان اصلاح آنرا دارند. به همین صورت ورزشکاران زنی که بتوانند در عین زنانگی، ورزش را از انحصاری مردانه خارج کنند کمک بزرگی به تصحیح نگاه جامعه می نمایند.<br />
فوتبالیستی که می گوید همجنس گراست یا همجنس گرایی که فوتبالیست خوبی باشد. تبلیغ بانوان رزمی کار و ... همگی موثر اند. <br />
در عرصه سیاست، تجارت، فضانوردی و ... نیز همین دو قیاس با دست بازتری مصداق دارند و به کار می آیند. <br />
رژه همجنسگرایان زن و مرد در کنار یکدیگر و با لباس نظامی، حضور همجنس گرایان در ارتش های خارجی و اهمیت بازتاب آن در جامعه ایران اینجاست که رخ می نماید. تبلیغ وزیر دفاع همجنس گرا در شرایطی که نظامیان، عادلانه ضامن صلح باشند، به کار می آید. همه این ها تلاشی برای پیوسته دیدن طیف گرایش های جنسی-جنسیتی است وگرنه ما مسئول رفتار عده ای در آنسوی دنیا نیستیم. این تلاش، افزون بر تقویت طیف نگری در راستای راهنمای نخست و "در دید بودن" نیز هست.<br />
<br />
با این حساب هر گونه دفاع از حقوق زنان و <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/10/blog-post_21.html" target="_blank">مخالفت با تفکیک و تبعیض جنسیتی</a> همراستا با حرکت جنبش است و می تواند باشد اگر امنیت و حریم مرتبط با این آزادی تبلیغ شود و پیش از آن همگام با جامعه تأمین شدنی باشد. وجود این امنیت دوشادوش آزادی، حد لازمی از فرهیختگی جامعه را نیاز دارد.<br />
برای بالا بردن این حد، از مقوله امنیت فرد فرد جامعه گرفته تا امنیت ملی، همگی باید با فرهیخته بودن پیوند داده شوند و کسب قدرت و درآمد در بیشتر دانستن و بهتر عمل کردن برنامه ریزی، سازماندهی و نهادینه شده باشد. ملموس تر اینکه باید کسب روزی و کسب مقام را با آگاهی و دانش در نسبت مستقیم مهندسی کرد. چیزی که اکنون تقریباً برعکس است. در نبود مردمی سالاری و عدم رعایت اصل "دولتی نبودن دین"، اولین قدم این مهم به عنوان <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/05/blog-post.html" target="_blank">نقطه ای اهرمی</a>، ارزش یابی و درجه بندی اصناف و افراد از نانوا تا دکتر، از مجلسی تا آیت الله است. در سایه این کار، مردان و زنانی که بیشتر می دانند و بهتر عمل می کنند با بازیابی حرمت و کرامت نفس (خودپاسی و خودارزی) می توانند قدرت اجتماعی و درآمد متناسب با توان، لیاقت و کفایت خود بیابند، علمی بیاندیشند، ما را بفهمند، حرف بزنند و عمل کنند.<br />
در راستای این راهنما و در دفاع از درجه بندی و قرار گرفتن هر کس سر جای خود، برای واژه "اقلیت" نیز باید ارزش سازی کنیم. چگونه؟ با تبلیغ این حقیقت که فرهیختگان (الیت) جامعه در اقلیت هستند و مسیر بالا رفتن آنها باید باز باشد. عوام همیشه در اکثریت بوده اند و احتمالاً خواهند بود. همیشه تغییرات اجتماعی را اقلیتی که بیشتر می دانند و بهتر می فهمند و قدم پیش می گذارند، جلو می برند. این واقعیت افزون بر همجهتی با این راهنما، در راهنمای چهارم هم _ که می گوید: رنگین کمانی ها فرهیخته اند و فرهیختگان نیز از آنها حمایت می کنند_مطرح است.<br />
<br />
ما در کنار مدافعان خود، <b>نوید دهنده ایران بهتری هستیم</b> و ریشه ای تر از هر حرکت اجتماعی دیگری می توانیم مؤثر باشیم. دلیل آن این است که گرایش های جنسی افزون بر <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/05/blog-post.html" target="_blank">اهرمی بودن</a> بواسطه تحریک و تقویت منطق چند ارزشی در جامعه، مقوله ای است که تنها در فرهیختگی و تراز بالایی از آزادی-امنیت فرای تابوها قابل درک و دفاع می شود.<br />
روشن است که چه بار سنگینی بر دوش ماست. ما و دیگر جنبش های مدنی رنگین (کمانی) نمی توانیم و هوشمندانه نیست که هر یک جداگانه جلو رویم. جوامع پیشرفته که تراز آزادی-امنیت بالاتری دارند یکی پس از دیگری توانسته اند اندکی از این بار را به موازات جنبش های گوناگون مدنی، کارگری، زنان و ... کم کنند. در عوض ما نیز باید تا جایی که می توانیم باری از روی دوش این جنبش ها برداریم. همه این فعالیت ها می تواند دلایل موجهی برای مدافعان ما بسازد. خود را محدود به حرف زدن از خود نکنیم! <br />
برای رسیدن به جامعه و جهانی بدون همجنسگرایی-هراسی و بدون همجنسگرایی-ستیزی، این ریشه های منطق سیاه یا سفید-بین است که باید زده شود. افراط گرایی، عدم تحمل مخالف و حتی ناجورکشی (ترور و تروریسم) نیز از همین منطق بر می آید. چنین منطقی در جهل و غفلت ریشه دارد و تا زمانی که با برد یا باخت، دین یا دنیا، بهشت یا جهنم، ارباب یا رعیت، کارگر یا کارفرما و هر سیاهی یا سپیدی دیگری گره زده شود و روزانه تقویت گردد، طبیعی است که برای کندن ریشه هزاران ساله اش، گاو نر می خواهد و مرد کهن!<br />
خوشبختانه ما تنها نیستیم. رنگین کمانی بودن و دیدن و هرگونه مبارزه با سیاهی-سپیدی، دوشادوش یکدیگر برای نابودی ظلم و با هدف برابری خواهی جهانی در زمینه های گوناگون حرکت می کنند و ساختارهای بی نظیری را برای آینده نوید می دهند. <br />
<b>ما می توانیم و باید دنیای بهتری را نوید دهیم.</b><br />
<br />
امروز تفاوت ما به عنوان اقلیت جنسی بیش از هر زمانی و بهتر از هر گروهی می تواند مایه نزدیکی و آشنایی (تعارف) بشر باشد. ما موهبتی هستیم که صرف وجودمان می تواند بشر را به خودشناسی بیشتر برساند، اگر بیاندیشند!<br />
"کمپین رژه صلح" پتانسیل چنین حرکت اجتماعی را دارد.<br />
البته به دلیل عدم امنیت در فضای مجازی و عدم پایبندی عده ای افراطی (اصولگرا) به اصول این فضا، چنین ابزارهایی نباید تنها امکان قلمداد شوند.<br />
<br />
در راستای این راهنما باید توجه داشت که رژه افتخار، تبلور همزمان آزادی و امنیت در کل جامعه باید باشد وگرنه برهنگی افتخاری ندارد. (ر. ج. پست "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/07/blog-post_9474.html" target="_blank">رژه افتخار تبلور همزمان آزادی و امنیت ...</a>...") <br />
ارزش های این رژه از هم اکنون باید شخصیت بیافرینند و شخصیت های اجتماعی، سیاسی و یا فرهنگی را همپای دلایل موجه همراه کنند. این همراه سازی به کار راهنمای چهارم _ که می گوید: رنگین کمانی ها فرهیخته اند و فرهیختگان نیز از آنها حمایت می کنند_نیز می آید. <br />
همانطور که در بخش <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/03/blog-post_9.html" target="_blank">پنج از پانزده</a> مطرح شد، "روز ملی رنگین کمان" و مبارزه با رنگین کمان هراسی تنها به ما تعلق ندارد. <br />
<br />
<b>ما می توانیم و باید ایران بهتری را نوید دهیم.</b><br />
<br />
ولی آیا در میدان سیاست نیز به دنبال جور کردن دلیل موجهی برای حامیان سیاسی خود باید باشیم؟ <br />
آیا وارد شدن به میدان سیاست از ما یک مبارز می سازد و این مغایر با قربانی جلوه نمودن است؟<br />
پاسخ این دو پرسش و چرایی و چگونگی ورود به دنیای سیاست در کنار هدف های میان مدت سیاسی در مقاله "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن" آورده خواهد شد.<br />
<br />
<b>راهنمای چهارم: تبلیغ این حقیقت که رنگین کمانی ها فرهیخته اند و فرهیختگان از آنها حمایت می کنند.</b><br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-66804175293310419042013-07-22T00:30:00.000-07:002014-10-07T06:55:42.443-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش یازده از پانزده)<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
<br />
<b>راهنمای سوم: برای مدافعان، یک دلیل موجه مهیا کنیم.</b><br />
از بین دگرجنس گرایان، زنان کمی و مردان کمتری بلافاصله پس از آشنایی با گرایش های جنسی حاضر می شوند از حقوق اقلیت های جنسی و یا جنسیتی با شجاعت و صراحت دفاع کنند.<br />
آنها ترجیح می دهند تا مدت ها مستقیماً از ما حرفی نزنند، به ویژه وقتی به تازگی این حقیقت را درک کرده باشند. آنها مجبورند به دنبال یک تبصره، قانون یا مصداق بگردند تا بتوانند در سایه حقوق مدنی، حقوق بشر، تساهل، رفتار عادلانه و مفاهیمی از این دست تنها گریزی به حقوق ما بزنند. <br />
با این حساب، حمایت جسورانه و مستقیم از طرف آنها را نباید انتظار داشته باشیم. در عوض با فراهم نمودن دلایلی موجه به آنها باید کمک کنیم تا زیر سایه آن دلایل و مفاهیمی چون رفع تبعیض، آزادی برای بیان، امنیت بیان، جبر و اختیار، آزادی برای عقیده، آزادی تجمع، امنیت اجتماعی، برابری حقوق و مانند آن به کارزار (کمپین) ما بپیوندند.<br />
محکم ترین دلیل موجه برای مدافعان خود را در راهنمای دوم _که می گفت: <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/05/blog-post_22.html">اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی هستند نه مبارزان آزادی</a>_ با بیان اینکه گمشده ما امنیت است نه آزادی دیدیم. در نظر داشتن این اصل که ما به دنبال امنیت پایدار خود و جامعه هستیم نه آزادی مقطعی خویش، نه تنها به معنی احترام به جامعه بلکه به معنی درک درست از طبیعت تغییرات، توسعه اجتماعی و رسیدن به جامعه مدنی است و دلیل موجهی نیز برای برخاستن مدافعان از بطن جامعه مهیا می کند. <br />
<a name='more'></a><br />
جامعه زمانی به اقلیت های جنسی و جنسیتی آزادی می دهد و حقوق ما را به رسمیت می شناسد كه از امنیت خود و فرزندانش مطمئن شده باشد. این اطمینان دادنی است و حق ما گرفتنی است و در این پیكار قلبهای مردم را باید برد.<br />
یک چیز در گوشه و کنار جهان مشهود است: قانون بدون حقوق اقلیت های جنسی، قانونی در حال مرگ است. <br />
احترام یا اختلال روانی، ازدواج یا هرزگی، برابری یا اعدام، احساس را زیر سقف عشق بردن یا زیر پل و کنار خیابان و کنج خلوت خرید و فروش شدن، قانون یا بی قانونی، به كدام میدان داده می شود؟ به همان كه برایش میدان بگیریم. <br />
چگونگی رابطه دو نفر در نهایت خارج از حیطه تصمیم گیری جمعی است و عشق، بی نیاز از رسمی شدن، در قانون نمی گنجد ولی عدم قبول اقلیت های جنسی و جنسیتی، تبعیض و بی احترامی، انکار همجنس گرایی و نادیده و نشنیده گرفتن گرایش های جنسی، ناراحت كننده و ظالمانه است. <br />
هیچکس نباید به خاطر آنچه با آن وجود یافته است یا به خاطر عشق ورزیدن به وجودی آزار بیند.<br />
از دو همجنس كه در رنج، بیماری، شادی، سختی و آسانی زندگی پشتیبان هم و به هم متعهد اند، نه تنها آسیبی به جامعه نمی رسد كه در تقویت و سلامت روانی آن اثر مثبت دارد، به شرطی كه جامعه متوجه شود همجنس گرایی اختلال یا همجنس بازی نیست. بداند كه همجنس گرا یا باید زندگی عادی با همجنس خود را تجربه كند یا زیر فشار ازدواج ناخواسته و یا اختلال های روانی حاصل از عدم قبولش عواقب ناگواری به بار آورد. <br />
ما از این زاویه به امنیت خود و جامعه و نه تنها به آزادی خویش می نگریم. <br />
مطرح شد که تنها پرسش های رنگین کمانی (پرسش های باز) در راستای گام حساسیت زدایی هستند، چنین پرسش هایی می توانند بهانه خوبی در دفاع از ما پیش پای طرفداران محافظه کار و حتی جلوی چشم صاحبان منطق دو ارزشی بگذارند. پرسش درباره پیوستگی گرایش ها، خود گرایش و نه حواشی آن و نه رفتارهای جنسی و تأکید بر بی موردی هراس که ریشه در جهل دارند. (برای آشنایی با مفهوم پرسش باز و به کار گیری آن در عمل، فایل شماره چهارده این <a href="http://www.shabanali.com/upload/" target="_blank">پیوند</a> را بشنوید) <br />
برای نمونه پرسش هایی همچون "آیا ازدواج همجنسگرایان را حمایت می کنید یا نه؟" یا اینکه "آیا همجنس گرایی را خوب می دانید یا بد؟ قبول دارید یا خیر؟" پرسش هایی سیاه و سفید است که با تقویت منطق دو ارزشی، پاسخ روشن و جالبی در پی نمی آورند و دلیل موجهی پیش پای مدافعان نمی گذارند، به ویژه وقتی با یک متفکر و یا سیاست مدار امروز ایران روبرو و در مراحل اولیه جنبش هستیم. آنها ترجیح می دهند سری که درد نمی کند را دستمال نبندند. اگر ما به دنبال چنین آزادی هایی هستیم، پیشتر امنیت متناظر با آن آزادی را به جامعه باید داده باشیم، پس از آن می توانیم از مدافعان خود حمایت طلب کنیم.<br />
حق گرفتنی است ولی تعامل و مذاکره با جامعه و حکومت ها یعنی خرید و فروش امتیاز (قدرت چانه زنی)؛ این در عمل، تنها گرفتنی یا تنها دادنی نیست. (برای شنیدن مفهوم خرید و فروش امتیاز به فایل صوتی شماره ده از این <a href="http://www.shabanali.com/upload/" target="_blank">پیوند</a> گوش کنید.)<br />
<br />
نمونه های دیگری برای جور کردن دلایل موجه در راهنمای نخست یعنی <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/01/blog-post_307.html">حساسیت زدایی</a> مطرح شد و با موضوع هایی چون نگاه سیستمی، مبارزه با دو قطبی سازی، ورود به عرصه فقهی و مذهبی، قدم های برون آیی و "روز ملی مبارزه با رنگین کمان هراسی" به آن پرداخته شد که همگی در جهت این راهنما کارایی دوچندان می یابند. اما چه دلایل بیشتری وجود دارند؟<br />
بسیار مهم است که خواسته های جنبش در قالب دلایل موجه و بر پایه های عدالت خواهی، علم و قانون استوار باشد چون مدافعان ما باید به مذاکره یا جنگ با مخالفان یا ستیزه جویانی بروند که کورکورانه پشت کلمه اخلاق و یا نقاب مذهب سنگر می گیرند. همجنسگرایی-ستیزها ممکن است ندای وا اسلاما سر دهند، عمامه از سر اندازند، کفن بپوشند و از هیجانات و جهل مردم برای ستیز با ما بهره برند. پس تنها سلاح علم و عدل را در دست مدافعان باید بگذاریم، تنها حقایق علمی و نه تئوری ها و فرضیه های بحث برانگیز و ثابت نشده! ژنتیک و روانشناسی دو حوزه فعال و حساس در این زمینه هستند و آشنایی با این دو حوزه برای ورود به وادی علم ضروری است.<br />
بدون آگاهی کافی، هرگونه قطعیت در نتیجه گیری به نام علم، نوعی ظلم و مردود است. در راستای این راهنما اگر برخی بر اختلال یا بیماری ما اصرار دارند، نیازی نیست ما نیز بر عدم آن اصرار کنیم. در عوض و در عمل هر دو ما آزمایشگاه های ژنتیک را باید مجهز نماییم و در کنار آن مطالعات روانشناختی مرتبط با گرایش های جنسی را حمایت کنیم. <br />
<br />
اینکه با فرضیه هایی اصرار شود یک گرایش جنسی و یا جنسیتی، اختلال روانی یا بیماری ژنتیکی است یا نیست و به طور قطع بر آن تأکید گردد، جای بحث ندارد بلکه تنها حد بالاتری از آگاهی را می طلبد. با این کار برای نو حامیان و حتی مخالفان، دلیل موجهی با استفاده از قدم خود آنها و کمک خود آنها جور می شود. ما بیش و پیش از هر کسی به نتیجه آزمایش ها و مطالعات ایمان داریم! (ر. ج. "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/06/blog-post.html" target="_blank">بدون آگاهی کافی، هرگونه قطعیت در نتیجه گیری، نوعی ظلم است.</a>")<br />
آنچه با علم امروز با تکیه بر ژنتیک به کار تبلیغ اجتماعی ما می آید، مصداق هایی با عینیت خارجی است که باید جا بیفتد: "دو تا چشم یه نفر هم می تونه رنگ هم نباشه" یا "دو تا انگشت مثل هم نیستند" و از آن این حقیقت بر می آید که ریشه ژنتیکی گرایش جنسی هم، رنگین کمانی می تواند باشد. همانطور که در بسیاری از موارد هر دو نفر در این دنیای بزرگ، بی اختیار از هم متفاوت اند، ژنتیک عشق ورزیدن نیز می تواند برای همه یک جور نباشد. <br />
<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/09/blog-post_29.html" target="_blank">مقیاس کینزی</a> و مقاله "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/07/blog-post_25.html" target="_blank">پنج مفهوم، پنج کلمه، یک چوب</a>" و مقاله "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/01/blog-post_8.html" target="_blank">جنسیت و گرایش های جنسی به زبان ریاضی (مقیاس برداری)</a>" نمونه سلاح هایی هستند که در راستای این راهنما می توانند دروازه رسانه ها را نیز در همراهی با مدافعان قدری به روی ما بگشایند.<br />
تبیین موارد بالا، ارزشی کردن آنها و آنچه در ادامه می آید، دلایلی موجه و قابل اتکا برای مدافعان ما پیش دست و قدم حمایت آنها می گذارد.<br />
در راهنمای نخست مطرح شد که حساب همجنس گرایی از همجنس بازی باید جدا شود. همچنین اینکه هراس زمانی ریشه می گیرد که فرد نمی تواند آینده یک پدیده یا رفتار و نتایج آن را پیش بینی کند. از این منظر همجنسگرایی-هراسی برای برخی در اصل ماجرا همجنسبازی-هراسی است که به همجنسبازی-ستیزی می تواند منجر شود و در حقیقت باید بشود. این خود دلیل موجهی در اختیار حامیان ما می گذارد. بیماری ها و ناهنجاری های روانی بسیاری در سایه روابط هرزه میان دگرجنس گرایان و نیز میان اقلیت های جنسی رشد می کنند، ما باید پیشگام مبارزه با همه آنها باشیم.<br />
تجاوز جنسی مرد به مرد (لواط) و نسبت آن با همجنس گرایی نیز در قیاس با زنا و نسبتش با دگرجنس گرایی، مورد دیگری در حوزه مسائل فقهی و نه دینی است. (با پوزش فراوان از به کار بردن الفاظ بالا) (پیوند به مقاله های مذهبی مرتبط، در بخش <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/02/blog-post_18.html">چهار از پانزده</a> آورده شده است.)<br />
برای عده ای هراسیدن از همجنسگرایی به دلیل عدم پیش بینی آینده و احساس نا امنی است و در پی هراس و نا امنی، ستیز با همجنسگرایی به پشتوانه منطق دو ارزشی جان می گیرد. با در نظر داشتن این روند باید تکرار و اصرار کنیم که: "چگونگی رابطه دو نفر خارج از حیطه تصمیم گیری جمعی است ولی نباید فراموش شود که اگر رفتارهای بشر از راه ژنتیک بر نسل های آینده اثر گذار باشد، اخلاق و قانون نباید مجوز رفتارهای غیر مسئولانه، متعدد و سطحی جنسی را صادر کند. اخلاق و قانون در کنج خانه ها و در فضای عمومی، ضامن بقاء و سلامت بشر و دغدغه همه ما باید باشد."<br />
این خود دلیل بسیار محکم دیگری پیش روی مدافعان ما می گذارد. <br />
مطرح شد که زنان جوان بیشتر از مردان و زودتر به درک و حس درستی از همجنس گرایی می رسند و هراس خود را کنار می گذارند. <br />
در کنار این تفاهم، زن ستیزی و کودک آزاری از جهت خلاء قانونی، وضعیت دانش و بینش اجتماعی و تعصب فکری و عملی، همگی با تعدی به حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی همپوشانی زیادی دارند. زمانی که از رسانه های رنگین کمانی با همه آن ها مقابله شود، اثر غیر مستقیم خواهد داشت و مدافعان را در حمایت از ما جسور می کند.<br />
در این مورد نباید از اصل شرطی شدن مخاطب غافل ماند. اخبار تجاوز، زن ستیزی و کودک آزاری دلخراش اند.<br />
گرچه حمایت از کودکان و زنان مورد ستم و بازتاب اخبار جرایم مرتبط با اقلیت ها همراستای راهنمای سوم و دوم است ولی نباید با زیاده روی کاری کنیم که هرگاه اسم فلان مرض یا آزار و تجاوز می آید، همجنس گرایی یا نشان آن بلاگ یا سایت خبری _که احتمالاً رنگین کمان هم دارد_ ناخودآگاه یادآوری شود.<br />
مقدم بر چنان پوشش خبری، این اصل عملی را باید پیگیری کنیم: "مردسالاری (نرسالاری) و زور بازو نشان دادن و نرینگی تنها برای جامعه ای که کسب قدرت و درآمد را در خرد، دانش و آگاهی مهندسی کرده باشد، بی معنی می شود." <br />
در این راستا، زنان موفق و قدرتمند زیادی هستند که حضور اجتماعی آنها به حضور اقلیت های جنسی و جنسیتی کمک می کند چراکه نگرش زن ضعیف و مرد قوی را به نفع پیوسته دیدن پدیده ها از میان به کنار می راند. <br />
دفاع از زنان قدرتمند و حقوق آنها _از جمله در زمینه قضاوت، نماینده جمهور (ریاست جمهور) شدن و قانون کار که حقوق زنان در این موارد باید رعایت شود_ نه تنها به حضور رنگین کمانی ها و غیر مستقیم به پیوسته دیدن گرایش های جنسی و جنسیتی کمک می کند بلکه دلیل موجهی برای حمایت از ما پیش پای بانوان و مردان همراهشان قرار می دهد. <br />
این نیز یک اصل است که طیف گرایش جنسی با در نظر داشتن طیف گرایش جنسیتی معنی حقیقی خود را پیدا می کند. (ر. ج "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/01/blog-post_8.html">مقیاس برداری</a>") ولی آشکارا باید فریاد زد که پیوستگی جنسیتی، نر و ماده آفرینش، خلقت و یا طبیعت را ...<br />
<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-7310292432510679872013-07-18T00:30:00.000-07:002013-11-30T09:44:40.479-08:00پیشنهاد برابر-واژه ( معادل فارسی ) سانسور<div dir="rtl" style="text-align:justify;" trbidi="on">تاکنون واژگان "بازکاوی" و "بررسی" پیشنهاد شده است که نوعی پیشنهاد حکومتی-دولتی برای ارزش گذاری روی عمل سانسور است.<br />
در ادامه ترکیب هایی با واژه سانسور و برابر-واژه (معادل فارسی) آن، هر یک جداگانه آمده است:<br />
<br />
سانسور فیلم در ایران (قیچی کشی فیلم در ایران)<br />
سانسور صدا (صداکشی)<br />
سانسور مطبوعات (رنگ کشی یا قیچی کشی مطبوعات)<br />
سانسور مقالات (رنگ کشی یا قیچی کشی نوشتارها)<br />
سانسور عکس (رنگ کشی یا قیچی کشی عکس)<br />
سانسور هنر (رنگ کشی هنر)<br />
رنگ کشی، رنگ کش کردن (کشیدن رنگ) و رنگ کشی (کشتن رنگ) هر دو بسته به موضوع کاربرد دارند.<br />
سانسور (قیچی کش کردن) تنها حذف کردن (قیچی کردن یا قیچی زدن) نیست؛ واکاوی و بررسی هم نیست؛ تغییر یک مفهوم در چینش جدید هم می تواند سانسور (کشیدن رنگ یا کشتن رنگ) باشد. پشت هر سانسور، یک مفهوم بزرگ می تواند پنهان یا برساخته (جعل) شده باشد.<br />
به کار بردن ترکیب های مختلف برای مفهوم سانسور که به موضوع و مصداق وابسته باشند، مفهوم بسته سانسور را نه تنها بازتر و دقیق تر می نماید بلکه آنرا در واژه های پارسی بیان می کند و به ویژه در "قیچی کشی"، "قیچی زنی" و "رنگ کشی (کشتن رنگ)" زشتی عمل را نیز نشان می دهد.<br />
<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-28914931998800934942013-06-05T01:00:00.000-07:002013-09-26T06:49:11.984-07:00بدون آگاهی کافی، هرگونه قطعیت در نتیجه گیری، نوعی ظلم است.<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بدون آگاهی کافی، هرگونه قطعیت در نتیجه گیری به نام علم، نوعی ظلم و مردود است. اگر برخی بر اختلال یا بیماری ما اصرار دارند، نیازی نیست ما بر عدم آن اصرار کنیم. در عوض و در عمل هر دو ما آزمایشگاه های ژنتیک را باید مجهز نماییم و در کنار آن مطالعات روانشناختی گرایش های جنسی را حمایت کنیم. <br />
اینکه با فرضیه هایی اصرار شود یک گرایش جنسی و یا جنسیتی، نوعی اختلال یا بیماری روانی و یا حتی ژنتیکی است یا نیست و به طور قطع بر آن تأکید گردد، جای بحث ندارد بلکه تنها حد بالاتری از آگاهی را می طلبد. <br />
<br />
آیا نباید مراکزی جدا از تابوهای اجتماعی و عقاید خشک افراطی بتوانند با آخرین تجهیزات آزمایشگاهی به تحقیقات ژنتیکی در مورد گرایش های جنسی بپردازند و با مراکز دیگر در سراسر دنیا تبادل اطلاعات داشته باشند؟<br />
<br />
آیا چنین آزمایشگاه ها و چنان تحقیقاتی در ایران دیده می شود؟!<br />
با کسانی که پای عملشان لنگ است ولی زبان درازی در نسبت های ناروا یا انکار ما دارند، مسابقه دو باید گذاشت ،نیازی نیست بالای منبر، هم کلام بی منطقی شد.<br />
<a name='more'></a><br />
آنچه با علم امروز با تکیه بر ژنتیک به کار ما می آید، یک مثل است که باید جا بیفتد: "یه جفت چشم هم می تونه رنگ هم نباشه" و از آن این حقیقت بر می آید که ریشه ژنتیکی عشق هم، رنگین کمانی می تواند باشد. همانطور که هیچ دو نفری در این دنیای بزرگ، بی اختیار عین یکدیگر نیستند، ژنتیک عشق ورزیدن نیز می تواند برای همه یک جور نباشد.<br />
شاید برخی از اقلیت های جنسی و جنسیتی به فکر درمان افتاده باشند. شاید خیلی از ما قدم هایی هم برداشته باشیم. شاید عده ای از ما روزی به این فکر کرده باشند که اگر امکان ارتباط با جنس مخالف را در جامعه ای بدون تابو می داشتند، می توانستند با جنس مخالف ادامه دهند. یا برخی فکر می کنند اگر همین حالا چنین تجربه ای را داشته باشند ممکن است بتوانند در آینده با جنس مخالف زندگی کنند.<br />
همجنسگرایان سابق (Ex-Gay) نمونه هایی اند که ادعا می کنند توانسته اند از همجنسگرایی به دوجنسگرایی یا حتی دگرجنس گرایی برسند!<br />
<br />
آیا نباید مراکزی باشد که دوجنس گرایان زن یا مرد بتوانند با هم آشنا شوند و در صورت تمایل رابطه ای را شروع کنند؟ <br />
وقتی انسان با طیف پیوسته ای از گرایش جنسی و گرایش جنسیتی روبروست که از محیط نیز اثر می گیرد، چنین تلاشی برای تغییر رفتار جنسی بعید نیست. می توان گفت ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است ولی روشن است که هر ماهی را نمی شود به هر آبی انداخت.<br />
<br />
ممکن است برخی همجنسگرایان و در اصل عده ای از دوجنس گرایان به تغییری در خود امید داشته باشند و مانند هر انسانی مختار اند که برای آن قدم بردارند یا برندارند. بخش عمده ای از پیشرفت های علمی مرهون وجود داوطلبان است.<br />
<br />
اگر چنین امکانی مطابق با استاندارهای پزشکی و روانشناسی فراهم نشود، نتیجه می تواند فاجعه بار باشد. <br />
این پیوند را از تارنمای "اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها" در مرورگر مناسب باز کنید.<br />
<a href="http://moshavereh.porsemani.ir/content/%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84" target="_blank">همجنس گرایی فرد متاهل</a><br />
<br />
با این حساب زمانی که به ما نسبت بیمار می دهند، علاوه بر راهکار بالا بلافاصله بیمه درمانی ما باید مطرح شود و این خود همچون <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/05/blog-post.html" target="_blank">نقطه ای اهرمی</a> برای رسیدن به آگاهی، علم بیشتر و حقوق ما می تواند عمل کند.</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-8770301062395891862013-05-22T16:51:00.000-07:002014-10-07T06:50:25.643-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش دهم از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on"><br />
بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
ادامه راهنمای دوم: اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی هستند نه مبارزان آزادی<br />
<br />
پلیس در جامعه ای که هنوز نمی داند چگونه عادلانه و به درستی از حقوق اقلیت ها و خانواده حفاظت کند، وجود ندارد. این خود ما هستیم که باید دست پلیس را بگیریم تا راه-رفتن بیاموزد و وجود یابد.<br />
بیان مصادیق جرم، قانونگذار را به حرکت وا می دارد.("داستان گی+سرباز" را جستجو کنید.)<br />
بیان مواردی که با حمایت پلیس از اقلیت های جنسی و جنسیتی به امنیت اجتماعی می انجامد تلاشی است که قانون را با در نظر گرفتن ما شکل خواهد داد.<br />
موارد یا مشکلات شخصی که بیان آن لزوم حمایت پلیس از اقلیت ها را بیشتر آشکار می کند بیان حقایقی مجرمانه می تواند باشد که پشت پرده بی قانونی یا بدقانونی پنهان مانده است، این زنگی است که برای جامعه باید به صدا در آید. این تلاشی برای رسیدن به امنیت بر آمده از عدالت اجتماعی است، امنیتی که اکنون یا دیده نمی شود یا به چشم نمی آید.<br />
تعدی کنندگان به اقلیت ها حتی نگران تماس قربانی مظلوم با <span lang="FA" style="font-family: "Tahoma","sans-serif"; mso-bidi-language: FA;">۱۱۰ </span><span dir="LTR" style="font-family: "Tahoma","sans-serif"; mso-bidi-language: FA;"></span> نیستند، چه برسد به دستگیری و چه رسد به مجازات و قوانین بازدارنده. شاید از یک پیرایشگاه یا آرایشگاه شروع شود، به همین سادگی! خود اقلیت ها در میان خود از چه کسی کمک بخواهند؟ <br />
<a name='more'></a><br />
آیا همه آنها از شر بیماران جنسی به سلامت فرار می کنند؟<br />
آیا هیچ مشکل حقوقی یا کیفری با یکدیگر پیدا نمی کنند؟ <br />
آیا در چهار دیواری اختیاری و زیر سقف زندگی مشترک هیچ مشکل قضایی نخواهند داشت؟<br />
اینکه صدایی از آنها نمی آید به این معنی نیست که جرمی وجود ندارد.<br />
گاهی صدای زخمی آنها را حتی خانواده هایشان هم نمی شنوند.<br />
به کدامین گناه نمی توانند از کسی کمک بگیرند؟<br />
چرا در کور رنگی چشم ها بوسه پنهان دو عاشق همجنس، نفرت انگیزتر از اعدام آشكار دو انسان شد؟! <br />
آنهایی که با اعدام عشق، زنده می شوند، مردگانی بیش نیستند که بوی تعفن و نفرت می پراکنند.<br />
<br />
این ها زنگی است که برای جامعه باید به صدا در آید.<br />
همه این ها پیام قربانی شدن را در دل دارند. بگذارید زبان دل سخن گوید. صفحه های "حرف دل همجنس" و "تجربه همجنس" و "هنر همجنس" در فیسبوک پتانسیل کار در فضای مجازی و چنین بازتابی را دارند. <br />
البته به دلیل عدم امنیت در فضای مجازی و عدم پایبندی عده ای افراطی (اصولگرا) به اصول این فضا، چنین ابزارهایی نباید تنها امکان قلمداد شوند.<br />
افزون بر آنچه ذکر شد باید گفت در جامعه ای که پلیس هنوز خود ابزاری برای نافرهیخته سازی است، عملکردی مانند یک شکنجه گر پیدا می کند تا یک حامی. این عملکرد برای مدافعان قربانیان مظلوم، نیمه پر لیوان است. نمونه فیلم های نافرهیختگی پلیس در مقابل زنان و اقلیت های جنسی و جنسیتی را در یوتیوب و رسانه های ملی مردمی دیده ایم یا دورادور شنیده ایم. صحنه های خیابانی این عملکرد برای پسر و دختر، مرد و زن، پیر و جوان در حافظه تاریخی و جلوی چشم ما و مردم است و روزانه باز تولید می شود.<br />
این عملکرد چنان پلیسی است که روابط مشهود و اجتماعی انسان ها در یک فضای عمومی-اجتماعی را به جرایم نامشهود در پارتی های غیر انسانی نزدیک می کند یا به آن دامن می زند. آنها خود موجبات آزادی بی قید و شرط برخی از ما را فراهم می کنند!<br />
به امید روزی که بتوانیم این عناوین خبری را مطرح کنیم:<br />
<b>"همجنسگرایان ایران پلیس را به همکاری دوجانبه دعوت کردند"</b><br />
<b>"پلیس در برخورد با جرایم اقلیت های جنسی، آموزش می بیند"</b><br />
<br />
بازتاب مصادیق جرم گرچه در راستای این راهنماست ولی حساسیت برانگیز است و به طور ناخودآگاه حس بدی برای مخاطب ایجاد می کند. اینچنین بازتاب هایی تنها زمانی در راستای حساسیت زدایی نیز هستند که قربانی شدن ما _ یعنی غیر اختیاری بودن گرایشمان و در اقلیت و تحت ظلم بودنمان_ را به عنوان فرزندان جامعه آشکارتر می کنند. بنابراین در این مقوله افزون بر موضوع قربانی شدن و توجه به اصل شرطی شدن، حوزه و نحوه نشر جرایم بسیار مهم است. برخی ها از صفحه حوادث روزنامه بدشان می آید و عده ای روزنامه را بیشتر برای همین صفحه می خرند! اکثریت ولی جایی بین این دو حد اند.<br />
در راستای راهنمای دوم باید توجه داشت که همجنس گرایان نباید به طور افراطی به عنوان آدم های پول دار، خوش اندام و خوشگل جلوه داده شوند. نباید مانند افرادی تبلیغ شوند که وقت خود را در باشگاه های بدنسازی و یا استخر و ... می گذرانند. این با قربانی شدن و تظلم خواهی جور نیست. حضور خیابانی جنبش سبز یادتان هست، تا حدی فدای شیک پوشی و خوشگلی طرفداران خود شد و خیلی ها دانسته یا نادانسته بدشان نیامد آنرا به مرفه های بالاشهری نسبت دهند و در همین حد نگه دارند. شعارهای اقتصادی جوانه زد ولی سبز نشد!<br />
<br />
<br />
از طرف دیگر زمانی که تلاش می کنیم قربانی شدن خود را نشان دهیم خواه نا خواه ضعیف به نظر می رسیم ولی در حقیقت این همدردی مردم است که ما را قوی می کند.<br />
قربانی شدن و ضعیف به نظر رسیدن، عزت نفس ها را می شکند و ما را آماده انفعال و سرکوب می سازد. جبران سازی این حس و بالا بردن احترام و اعتماد به خود و چگونگی تقویت اعتبار اجتماعی از راهنمای سوم و چهارم قابل ردگیری است. (برای آشنایی با مفهوم عزت نفس و عوامل شکل دهی آن، فایل های موفقیت (شماره دو) دکتر هلاکویی را از این <a href="http://iraniansword.blogfa.com/post/886" target="_blank">پیوند</a> و نیز کتاب صوتی "مسیر اصلی" را از این <a href="http://www.trustzone.ir/?p=217&cpage=1" target="_blank">پیوند</a> دریافت کنید.)<br />
<br />
به کارگیری واژه دگرباش (دیگرباش) افزون بر اینکه همیشه حساسیت زدا نیست _که شرح کامل آن در بخش <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/03/blog-post_9.html">پنج از پانزده</a> گذشت_ در راستای همذات پنداری هم می تواند نباشد. واژه "دگرباش" افزون بر القاء نوعی تفاوت و جدایی، بالقوه می تواند نوعی اختیار در دگرباشی را نیز منتقل نماید. نباید آنرا در کنار واژگانی چون دگرباشان فکری یا مذهبی به کار برد که شبهه اختیار را تقویت نماید ولی کاربرد آن در کنار دگرباشان قومی یا گویشی نوعی همذات پنداری برای در اقلیت بودن ایجاد می کند و تلویحاً وجود رنگین کمان و طیف نگری را تقویت می نماید. روی هم رفته مناسب تر است هرجایی به کار برده نشود.(ر. ج. پست "<a href="http://tizbin.wordpress.com/2007/05/24/%d8%aa%d8%a2%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%88%d8%a7%da%98%d9%87-%d8%af%da%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b4/" target="_blank">تأملی در واژه دگرباش</a>")<br />
<br />
<b>راهنمای سوم: برای مدافعان، یک دلیل موجه مهیا کنیم.</b><br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-7135814259044671202013-05-22T16:41:00.000-07:002014-10-07T06:47:35.513-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش نهم از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
<b>راهنمای دوم: اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی هستند نه مبارزان آزادی.</b><br />
<br />
برای اینکه در این کارزار قلب های مردم را ببریم، روی "آزادی از" یا "آزادی برای" نباید مانور دهیم؛ برعکس! از نبود یا کمبود امنیت خود و جامعه _بویژه فرهیختگان_ باید بگوییم. باید درباره قربانی شدن امنیت جامعه و خود به بهای حفظ آزادی اقلیتی تمامیت خواه آگاهی دهیم. <br />
افکار عمومی مایل اند از قربانیانی که نیاز به حمایت دارند دفاع کنند نه از کسانی که آزادی بیشتر _البته از زعم آنها_ می خواهند. اگر اقلیت های جنسی و جنسیتی _بنا به تبلیغات مخالفان_ افراد یا گروه هایی هنجار شکن با سبک زندگی عجیب و غریب به نظر برسند که به دنبال برداشتن قید ها و رسیدن به آزادی بیشتر می توانند امنیت خانواده و جامعه را تهدید کنند، سزاوار مقابله خواهند شد تا جایی که آخرین و ابتدایی ترین آزادی آنها نیز سلب شود.<br />
<a name='more'></a><br />
مقاله "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/11/blog-post.html" target="_blank">آزادی پشت چه مرزی می ایستد؟</a>" با تبیین اینکه آزادی با امنیت در بده بستان است، دید لازم را درباره دو مفهوم آزادی و امنیت و رابطه این دو می دهد.<br />
تفاوت این دو روش تعامل با جامعه یعنی مطالبه "آزادی بیشتر برای اقلیت ها" یا مطالبه "امنیت بیشتر برای اقلیت ها"، تنها بیان مناسبتر در استفاده از واژه امنیت است وگرنه نتیجه عملی و دستاورد یکسانی دارند. <br />
زمانی که ما برای امنیت بالاتر تلاش می کنیم، آزادی متناظر با آن، جای خود را تعریف می کند ولی برعکس زمانی که آزادی بیشتری بخواهیم، این آزادی برای عموم جامعه قابل درک و حمایت می تواند نباشد. <br />
نمونه "آزادی بیان" و "آزادی پس از بیان" را در نظر گیرید، اولی آزادی و دومی امنیت را القا می کند ولی در عمل ممکن است هر دو به یک مقصد اشاره کنند با این تفاوت که دومی روشن تر قابل درک و طبیعتاً بیشتر قابل حمایت و همراهی عموم است. <br />
با این حساب، اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی هستند نه مبارزان آزادی و تنها امنیت می خواهند. <br />
در کنار راهنمای بالا، این حقیقت را نیز باید در نظر گرفت که تراز آزادی-امنیت در جوامع مختلف با فرهیختگی آن جوامع و بروز قانونی آن فرهیختگی، نسبت مستقیم دارد و ما نباید و نمی توانیم بسیار جلوتر یا عقبتر از جامعه و دیگر جنبش ها حرکت کنیم. جامعه ای که سطح آزادی-امنیت پایینی برای پوشش، خوردن، آشامیدن، خواندن، نوشتن، عشق ورزیدن و ... دارد، نمی تواند از آزادی بیشتر برای همجنسگرایان بشنود ولی درباره امنیت یک قربانی، به نسبت شنواتر است.<br />
<br />
در چنین شرایطی دو پیام ساده با مصادیق قابل لمس و با موضوع قربانی شدن اقلیت ها ارزش انتشار دارند، نه چیز دیگری و نه هیچ حاشیه ای!<br />
پیام نخست:<br />
"ما قربانی سرنوشت هستیم و اگر گرایش جنسی و جنسیتی انتخابی بود و می توانستیم، هرگز چنین انتخابی نمی کردیم."<br />
رسانه ها پیام ما را اینگونه منعکس می کنند: "همجنس گرایان نباید به خاطر گرایشی مشابه رنگ پوست یا ضریب هوشی که از بدو تولد با آنهاست سرزنش شوند"<br />
مردم با این پیام سینه چاک ما نمی شوند ولی حتماً می گویند: "برای من یا فرزندانم هم ممکن بود پیش آید"؛ "اقلیت ها هم حق دارند احساس امنیت کنند."<br />
نکته اینجاست: افرادی باید این پیام را برسانند که در ظاهر مانند دگرجنس گرایان به نظر می رسند. چه از نظر صدا و چه از نظر حرکات دست و بدن. در این صورت است که دگرجنس گرایان با همذات پنداری می گویند: "ممکن بود برای من یا فرزندانم اتفاق می افتاد!" در برخی برنامه ها با مردان زن-نما یا زنان مرد-نما مصاحبه می شود، این جای سپاس دارد ولی در راستای هدف این مرحله نیست و چه بسا اثر معکوس بگذارد و البته به نسبت، حساسیت زدایی کمتری می کند و چه بسا حساسیت فزا هم باشد؛ در عوض توجه ویژه به دوجنسی ها و فراجنسی ها لازم و واجب است چراکه از اولین قدم های برون آیی (بخش <a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/02/blog-post_18.html">چهار از پانزده</a>) به حساب می آید.<br />
در کنار توجه به همذات پنداری باید گفت: سخن گویانی که پیام قربانی شدن ما را می رسانند، در دید مردم انسان های موقر و پاک باید باشند. فلان مجری، خواننده، ورزشکار یا بازیگر لزوماً مناسب پیام رسانی نیست حتی اگر از اقلیت های جنسی و جنسیتی باشد.<br />
پیام دوم:<br />
"همجنس گرایان، قربانی اکثریتی زورگو نیز هستند، تنها به خاطر اینکه در اقلیت اند."<br />
افراد ولو در اکثریت _جنسی و یا جنسیتی یا غیر آن_ نباید تبعیض، توهین و زجر دادن به اقلیت _جنسی و یا جنسیتی یا غیر آن_ را مجاز بدانند، درحالی که در نمونه های بسیاری از گذشته تا حال چنین کرده اند. اگر کسی یک نفر از اقلیت را در آنسوی دنیا با توهین خوار کند، به راحتی می تواند یک ملت و ملت ها را نیز خس و خاشاک به شمار آورد. این حق خوری اکثریت از اقلیت مسئله ای است که متأسفانه در همه عرصه های جامعه ای رشد نیافته مصداق دارد و ما با همه این ها و نه فقط پایمالی حقوق اقلیت جنسی و جنسیتی روبرو هستیم و قربانی می شویم. <br />
مصادیق این دو پیام_قربانی سرنوشت بودن و قربانی در اقلیت بودن_ به وفور دیده می شوند. درصد بالایی از اقلیت های جنسی و یا جنسیتی گرایش جنسی خود و یا جنسیت خویش را پنهان می کنند. بسیاری صدا، رفتار و حالات روزمره شان را مدام دست کاری می کنند تا مبادا لو روند! مبادا مورد سوء استفاده روحی روانی و یا حتی جسمی جنسی قرار گیرند!<br />
از همه این بدرفتاری ها و کج خویی هایی که اکثریت در مقابل اقلیت تنها بواسطه تعدد و زور خود مرتکب می شوند می توان استفاده کرد و با زبان هنر از دل حرف زد.<br />
قربانی شدن و ضعیف به نظر رسیدن، عزت نفس ها را می شکند و ما را آماده انفعال و سرکوب می سازد؛ حتی استفاده از واژه "اقلیت" نیز خود تأثیر منفی جانبی دارد. این راهنما را با گوشه چشمی به این اثرها باید دنبال نمود. چگونگی جبران سازی و ارزش آفرینی با واژه اقلیت در ادامه آمده است. <br />
اقلیت های جنسی و جنسیتی به اندازه کافی گرفتار نبود دوچندان امنیت شغلی، نداشتن فرزند، اشک پدر و مادر، فرو خوردن عشق، <a href="http://2hamnam.blogspot.com/2011/08/blog-post.html" target="_blank">استرس اقلیت</a> و ... هستند، توهین، بی عدالتی، بی قانونی، بد قانونی و ظلم بیشتر روا نیست، آزادی پیشکش خودشان، امنیت ما از دست رفته است. (نمونه ای که این پیام را به خوبی منتقل می کند از این <a href="https://hamaaghoosh.blogspot.com/2012/08/blog-post_6.html" target="_blank">پیوند</a> بخوانید)<br />
قربانی شدن ما به خاطر سرنوشت، تبعیض، اذیت و آزار جنسی و به خاطر در اقلیت بودن، از نافرهیختگی عده ای تغذیه می شود که امنیت ما را گرفته اند نه آزادی ما را. غیر قانونی بودن و در اقلیت بودن و قربانی شدن، ناشی از سوء استفاده زورگویان هوس رانی است که به در اکثریت بودن خویش و به فقدان حقی قانونی برای ما پشتگرم هستند. آنها پایداری سوء استفاده از ما را در بی حقی و آزادی مطلق ما (بی قانونی) و بد قانونی یافته اند. آنها آزادی منهای امنیت را برای ما و هوس خویش می خواهند و امکانات، شرایط و لوازم بی بند و باری را خود برای ما فراهم می نمایند. "همجنسگرایان در ایران آزاد نیستند" یا "اقلیت جنسی آزادی ندارند" جملاتی گنگ و عوام فریب اند و لذا بهترین دست آویز برای آنهایی می شوند که امنیت حقوقی، مدنی و قانونی ما را نمی خواهند. آنها به اسم و برای بی بند و باری، آزادی ما را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند ولی زمانی که پای امنیت ما و جامعه به میان آید، دست و پا و زبان بسته، بی حرکت و گنگ می شوند. <br />
<br />
اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی نبود امنیت هستند نه نبود آزادی! <br />
<br />
از راهنمای نخست (حساسیت زدایی - بخش سه از پانزده) دسته هایی که هر یک با هدفی همجنس گرایی را با همجنس بازی در هم می آمیخت، مرور کنید. ما قربانی این دسته ها نیز هستیم.<br />
برای اقلیت های جنسی و جنسیتی که با قلبی پاک و با تمام وجود نیاز به سقف عشق را حس می کنند، روشن است که جبهه های ذکر شده، ستون قانون را ناخواسته یا خواسته از زیر سقف عشق می کشند.<br />
اگر روابط عمیق عاطفی میان رنگین کمانی ها حفاظت نشود، همجنس بازی با روابط سطحی عرصه را بر روابط پایدار و متعهدانه تنگ تر از امروز خواهد کرد. همجنس بازان چهره زشت روابط سطحی با همجنس را پشت پرده بی قانونی، بد قانونی و عدم پذیرش جامعه و مهیا نبودن شرایط ارتباط سالم و نبود هیچ دورنمایی، با آزادی تمام عریان می کنند.<br />
اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی همجنس بازان هستند و از این رو اولین مخالفان همجنس بازی اند. <br />
اتهام های ناروای مذهبی و اخلاقی به اقلیت های جنسی و جنسیتی، مصداق بارزی از قربانی شدن آنهایی است که می خواهند میل جنسی را با ستون قانون زیر سقف عشق ببرند.<br />
همانطور که گذشت با یک جستجوی ساده "همجنس" و یا "همجنس +ظهور"، براحتی دیده می شود که چگونه مخاطبان فضای مجازی روزانه شستشوی مغزی داده می شوند. آشکار است که چه کسانی به انجام این وظیفه متعهداند.<br />
همجنسگرایی-ستیزان با جابجا به کار بردن همجنس گرایی و همجنس بازی و یا با به کار بردن همجنس گرایی در کنار اخبار تجاوز و قتل و بیماری در آنسوی دنیا، از اصل شرطی شدن استفاده می کنند تا مخاطب داخلی شان با شنیدن همجنس گرایی به یاد انحرافات جنسی و جرم و جنایت و زندان و بیماری و مرگ بیفتد.<br />
چه می شود کرد؟ فقط باید به همه نشان دهیم و بگوییم قربانی _قربانی سرنوشت و قربانی در اقلیت بودن_ هستیم. <br />
پلیس در جامعه ای که هنوز نمی داند چگونه ...<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-11574605065999076482013-05-11T07:49:00.000-07:002014-01-01T06:29:55.955-08:00مدیریت پیچیدگی (آشوب) در سیستم های پیچیده (آشوبناک) – بخش سه از سه<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با " مدیریت در پیچیده بازار" برچسب خورده اند.<br />
<br />
تفاوت ها و شباهت های این سه روش مدیریتی را همراه با نمونه های روز می بینیم:<br />
مدیریت چپرو و مدیریت واپسرو از این جهت که هر دو در مرحله دوم سناریو یعنی در واپسروی محصول مشترک می سازند و در منطق دو ارزشی خود اشتراک دارند، گهگاه و بسته به شرایط می توانند بیشتر در طول مسیر و برای محصول نهایی به هم خط داده، جاده صاف کن یکدیگر باشند. وقتی مدیریت چپرو به دنبال مدیریت پسرو به کار گرفته شود، افزون بر بهره گیری از نبود پیچیدگی حاصل از مدیریت پسرو (مثلا بهره گیری از عدم ارتباط ایران با امریکا) از توانایی درک و افزودن پیچیدگی (آشوب) و ایجاد نقاط اهرمی و کنترل آن نیز برخوردار می شود و مدیریت پسرو با میدان دادن به چپروها نوعی پیچیدگی که می داند در میدان عمل و در محصول نهایی کاذب است را می تواند مدیریت کند. (مدیریت غوغاسالاری)<br />
اینکه سیاستی از حلقه خودی ها ارتباط با امریکا و انگلیس را دنبال کند، نوعی فرار به جلو، نوعی ورود متغییرهای جدید و نوعی پیچیده سازی است. اینکه ادامه این ارتباط بر مبنای ارتباط خیر با شر (نظام الهی با نظام شیطان) باشد یا بر مبنای احترام متقابل، دو جور مدیریت چپرو و پیشرو را رقم می زند.<a name='more'></a><br />
مدیریت چپرو یا پیشرو بر خلاف مدیریت پسرو روش هایی اند که مدیران حرفه ای و نه سنتی به کار می برند تا سیستم را به نقطه ای اهرمی برسانند و سپس با اعمال نیروی مناسب، تغییر جهت حرکت سیستم را در مسیر اهداف خویش به چپ و سپس عقب (چپروی) یا رو به جلو (پیشروی) تضمین کنند. <br />
در عوض مدیریت پسرو زمانی که نتواند معادلات اجتماعی را ساده تر کند با جمع کردن خود مدام متمرکزتر می شود یا دست به تبانی در اجرای سناریوی دوم چپروی می زند.<br />
مدیریت پشرو ولی زمانی که نتواند معادلات اجتماعی و شرایط محیطی را ساده تر کند با باز کردن خود از تمرکزش می کاهد تا بتواند به موقع و پویا واکنش مناسی را نشان دهد و در تعاملش با محیط بیشتر اثر گذار باشد.<br />
امروزه که همه سیستم ها بویژه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیچیده اند، فرد یا مدیر _به نسبت_ سنتی، صفر و یک نگر، اصولگرا و غیر قابل انعطاف، در عمل و از روی عوام فریبی برای تثبیت خود، از چپروی بهره می گیرد. <br />
از ویژگی های پسروی و سناریوی دوم چپروی، نداشتن قدرت خودسازماندهی و خودسازمانی، محدودنگر یا نقطه نگر بودن، نداشتن ورودی همه جانبه اطلاعات، نبود قدرت تحلیل اطلاعات و پویایی نگرش، نداشتن بازخورد اصلاحی، نبود جمع نگری و نداشتن تفکر سیستمی و نساختن با دیگر اجزا (عدم همکاری) است.<br />
افراد، گروه ها، مدیران، رهبران و جنبش هایی که صفات و شرایط بالا را ندارند (پسرو یا چپرو نیستند) ولی فاقد قدرت اند نیز از پیشروی یا سناریوی اول چپروی بهره می برند تا با آشوب بیشتر و رساندن یک سیستم به نقطه اهرمی مناسب توان خود، فرصت اعمال نیروی خویش برای تغییر یا دگرگونی را بدست آورند و در حقیقت بسازند تا قدرت بگیرند.<br />
<br />
سه نوع مدیریت بالا همگی نوعی مدیریت در آشوب است (مدیریت پیچیدگی) ولی مدیریت پسرو از واپسگرایی بر می آید و به پشتوانه منطق سیاه یا سفید-بین اش مظاهر آشکاری دارد ولی مدیریت چپرو و پیشرو یک کار حرفه ای دقیق می طلبد. شناسایی و جداسازی (تفکیک) این سه نوع مدیریت تنها با شناسایی نقاط اهرمی سیستم مربوط، ارتباطات داخلی و خارجی آن سیستم، نوع نوسان میان تعادل و عدم تعادل، گذشت زمان و نحوه پیچیدگی سیستم، به کارگیری محک منطق فازی و نمود مردمی سالاری در اداره آن سیستم ممکن است. در ادامه چگونگی این جداسازی بیشتر روشن می شود.<br />
منطق فازی، مدیریت پیشرو و مردمی سالاری همزاد یکدیگراند و این سه، پا به پای هم حرکت می کنند.<br />
در مدیریت عقبگرد خبری از منطق فازی و رنگین کمانی بودن و رنگین کمانی دیدن، حتی در حلقه خودی ها نیست.<br />
در مدیریت چپگرد نیز گرچه منطق فازی و رنگین کمانی بودن و دیدن، میان حلقه خودی های بسیار نزدیک، در یک چهارچوب یا در جمعی به اندازه یک انجمن می تواند ظهور داشته باشد ولی از مردمی سالاری و حلقه ای به بزرگی یک ملت خبری نیست و اگر بخواهند حلقه خود را بزرگتر کنند به ناچار باید از حذف متغییرها و ساده سازی (سناریوی دوم مدیریت چپرو) دست بردارند، یعنی تغییر ماهیتی منطبق بر مدیریت پیشرو بدهند. به همین دلیل برخی به اشتباه تیم احمدی نژاد را اگر بنا بر ماندن در چهارچوب باشد، اصلاح گر و خاتمی را تنها اصلاح طلب می نامند. اولی در طول مسیر به اقتضای شرایط می تواند پسروی کند و دوام بیاورد ولی دومی از آنجا که پسروی را دون خود می داند، دست بسته و به ناچار در عدم فرهیختگی و انفعال اکثریت باید زمین را واگذار کند و منتظر رسیدن هواداران بی چماق خود شود.<br />
اعمال مدیریت چپرو به دلیل پیچیدگی سیستم های امروزی و ارتباط گسترده آنها در کوچکترین غفلت و عدم توانایی در به کارگیری به موقع و جهت یابی مناسب با بهره از راهنمای (تاکتیک) عقبگرد (مرحله دوم سناریو)، به آشوب بیشتر در سیستم می تواند بیانجامد. به سخن دیگر، سیستم اداره شده با مدیریت چپرو با ریسک بالای عدم بازگشت به تعادل مواجه است. نمونه سیاسی آنرا در مناظره های بحث برانگیز و خارج شدن اوضاع از دست کنترل حکومت دیدید. امروزه نیز ناپایداری ظاهرشده بواسطه اعمال مدیریت چپگرد، بسیاری را در رویایی طلایی از دوران مدیریت واپسرو و کنترل شده، حبس کرده است و بسیاری دیگر را به رویای دور از دسترس مدیریتی پیشرو برده است. در اینگونه مواقع مدیر-حاکمان پسرو یا به تبانی با چپروها در اجرای سناریوی دوم چپروی و بهره بری از دکترین شوک دست می زنند و یا یک دشمن می سازند تا وی را مقصر شرایط معرفی کنند و حتی جنگ به پا می کنند (ساده سازی معادله) یا گاهی آنقدر زور به کار می گیرند که حتی تصمیم گیری های فردی مردم را نیز صفر یا یکی می کنند. مثلاً در نمونه اقتصادی می گویند اگر مردم از فردا دلار بخرند یا بفروشند، دستگیر می شوند! حتی ممکن است هر کس با لباس سبز یا روسری سرخ به ویترین یک صرافی نگاه کند، دستگیر شود!<br />
بنابراین مدیریت واپسرو به دنبال دشمن سازی و اعمال زور کنترلی قوی تر است و در عوض مدیریت چپرو مشتاق آشوب بیشتر و برداشتن آن آشوب بدست خویش است. اولی فصل الختام بودن خود را لازم جلوه می دهد و دومی واجب الوجودی خود را. (آشوب در بازار ارز و رفع آن توسط اخلال گران داخلی وجود چه کسی را می خواست واجب کند؟) خلق و یا تثبیت رهبری از دل مدیریت، انگیزه بخش و از کاربردهای اعمال مدیریت چپروست.<br />
دو رویه بالا یعنی فصل الختامی و واجب الوجودی، دو راه دیگر برای جداسازی مدیریت واپسرو از مدیریت چپگرد در سیستم های پیچیده و آشوب گونه را نشان می دهد. مدیریتی که بخواهد پیشرو باشد، فرد یا حزبی را فصل الختام نمی کند و سیستم را بدون تحمیل واجب الوجود نیز می تواند بچرخاند. از این نمونه چرخش فقط یک مورد کامل به زیبایی در حال گشتن به دور خورشید است! نه به این معنی که تنها نمونه می تواند باشد.<br />
در نمونه های متعالی، اختلاف آرا، احزاب و شعبه شعبه بودن مایه تعارف شناخته می شود نه تعارض؛ و به جای هراس، از آن استقبال می شود.<br />
بی سوادی، کم سوادی یا با سوادی در شکل عمومی هدفی متناظر با مدیریت پسرو، چپرو یا پیشرو است و بروز عینی آن از جوامع عقب مانده (ساده سازی شده)، عقب نگه داشته شده تا پیچیده (جامعه باز) گسترده است. به دلیل همین تناظر، سیستم آموزش ملی در همه جا به بهانه های گوناگون از دولت ها و حکومت ها ریشه می گیرد و تغذیه می شود. آنها با کنترل سواد در حقیقت پیچیدگی جامعه را می توانند کنترل کنند. <br />
به این ترتیب مناسب ترین شیوه مدیریت امور نافرهیختگان توسط مدیران زبردست همین مدیریت چپرو است که با فرهیخته شدن جامعه طبیعتاً به مدیریت پیشرو باید تغییر نماید. <br />
اولین نشانه وجود چنان فرهیختگی، مردم سالاری در حلقه خودی هاست و اینکه جامعه امکان حرکت از پسروی و چپروی به سوی خواست مدیریت پیشرو را فرد به فرد، قطره به قطره داشته باشد وگرنه در حرکت های احساسی و توده وار، سیل نتیجه طبیعی است. (ر.ج. مقاله "سه کنگره، چند حزب" یا طرح قلاده در صفحه "کمپین رژه صلح") <br />
نمونه های بیشتری برای روشن شدن مفهوم مدیریت پیچیدگی از نوع پسرو (عقبگرد) و چپرو (فرار به جلو+عقبگرد) در صفحه "کمپین رژه صلح" مطرح خواهند شد.<br />
اردیبهشت نود و دو<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-55836810448763381962013-05-11T07:47:00.000-07:002013-06-29T05:05:03.385-07:00مدیریت پیچیدگی (آشوب) در سیستم های پیچیده (آشوبناک) – بخش دو از سه<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش پیشین با " مدیریت در پیچیده بازار" برچسب خورده است.<br />
<br />
کلاس درسی را به عنوان یک سیستم در نظر گیرید که به تازگی با یک ورودی جدید مانند نصب دوربین مدار بسته مواجه شده است به گونه ای که تنها مدیر و معلمان از آن اطلاع دارند و والدین نیز می توانند از آن استفاده کنند. (نصب دوربین را می توان معادل ورود یک متغییر در نقطه ای اهرمی مانند "نظارت از بیرون کلاس" در سیستم آموزش و پرورش دانست)<br />
یک معلم با شیوه مدیریت واپسرو تلاش می کند تا شخصاً با حذف دوربین و ساده کردن معادله سیستم، از شر پیچیدگی تحمیلی آن یعنی "آقا بالاسر داشتن" خلاص شود.<br />
یک معلم با مدیریت پیشرو با _غیر مستقیم_ علنی کردن وجود دوربین و با آگاهی دادن به بچه ها کار نظارت و اداره کلاس را برای خود راحتتر می کند.<br />
یک معلم با مدیریت چپرو نیز با علنی کردن وجود دوربین کاری می کند که خود بچه ها دخل دوربین را بیاورند.<br />
<br />
در این نمونه دو معلم واپسرو و چپرو هر دو یک هدف _یعنی حذف دوربین_ ولی دو روش دارند و در دفتر مدرسه همیشه پچ پچ می کنند و هوای یکدیگر را دارند.<br />
در نمونه ای دیگر متغییر حجاب را در نظر گیرید که حاکمی می خواهد آنرا در نقطه ای اهرمی مانند حضور اجتماعی بانوان اعمال کند. <a name='more'></a><br />
رضاخان و خمینی هر دو با یک شکل کردن پوشش و حذف اختیار، تلاش نمودند تا سیستم را یکدست و ساده کنند. این روش مدیریتی پسرو است حتی اگر هدف آن پیشرفت یا تعالی باشد که از دید هر دو آنها بود.<br />
در نمونه ای امروزی، دولت مرسی در مصر حجاب را اجباری نمی داند ولی با تبعیض، فضای دولتی را برای محجبه ها بازتر می کند. این گرچه مدیریت پسرویانه نیست ولی مصداق چپروی است. نمونه مشابه را در ترکیه می بینیم.<br />
یا این نمونه داخلی را در نظر گیرید:<br />
زمانی که احمدی نژاد یا خاتمی ابتدا با گفتن حرف هایی مرز آزادی را گسترده می کنند و انتظارات را بالا می برند ولی در عمل پای منافع و امنیتشان که لنگید(از جمله منافع و قیود مذهبی که به پای آنها پیچیده شده است)، اقرار می کنند که در فلان مقوله اختیاری ندارند و سپس برای جبران این بی اختیاری و اختیار دار کردن خود، از یک نقطه اهرمی به نقطه دیگر می پرند و عدم تعادل را تا جایی می رسانند که عده ای حتی از درون خودشان به دنبال نبود امکان پیش بینی دقیق آینده سیاسی-اقتصادی شک می کنند که شاید آنها در حال تکمیل یک کودتای اجتماعی هستند. عده ای نیز از بیرون سیستم به دنبال نظم در بی نظمی می گردند و تا جایی جلو می روند که حتی آنرا نوعی تبانی از بیت تا لندن فرضیه سازی می کنند! (کار انگلیس هاست یا دستشان در یک کاسه است)<br />
مدیریت چپرو احمدی نژاد و پیشرو خاتمی برای متغییری مانند حجاب(نه در همه زمینه ها)، هر دو ابتدا دست اختیار را باز می گذارند یعنی سیستم را پیچیده می کنند ولی چپروها در طی مسیر از پسروی بهره می گیرند یعنی سیستم را تا تراز آزادی-امنیت خود ساده می کنند ولی پیشروها که همواره تراز بالاتری از فرهیختگی و فعالیت مدنی در سر دارند، به اجبار در طول مسیر باید آنقدر متقوف شوند تا هواداران بی چماق آنها برسند. (برای آشنایی با تراز آزادی-امنیت به مقاله "آزادی پشت چه مرزی می ایستد" مراجعه کنید.)<br />
هر دوی این مدیران چپرو و پیشرو بواسطه ماهیت روش مدیریتی خود گهگاه تنها برای شروع یک حرکت جدید به ائتلاف می توانند برسند ولی به خاطر نبود اشتراک در شیوه اجرا به اجبار در میدان عمل از هم فاصله می گیرند.<br />
پس از این آشنایی مقدماتی، در ادامه سه شیوه مدیریت با مصداق هایی شرح داده می شوند:<br />
<b>مدیریت واپسرویانه</b> یا <b>مدیریت عقبگرد</b>، یک مدیر را وا می دارد تا سیستمی در ذات پیچیده را ساده سازی کند تا راحتتر کنترل نماید. روشی است که مدیرانی با منطق دو ارزشی برای مدیریت سیستم های پیچیده که چند ارزشی هم هستند، به کار می برند. هدف آنها ساده سازی سیستم آشوبناک تا حد منطق دو ارزشی خود و تا حد درک آن سیستم است بلکه بتوانند با تغییر یا حذف نقاط اهرمی و تضعیف اثر پروانه ای، سیستم تحت کنترلشان را راحتتر درک و قوی تر کنترل کنند و از سستی و نیستی (اضمحلال) آن که نتیجه جور نبودن سیستمشان با دنیای بیرون است، فرار نمایند. آنها با بهره از مدیریت عقبگرد، ساده سازی و در حقیقت با کنترل بیشتر می توانند راحتتر مدیریت کنند. سیستم های دیکتاتوری چه از نوع تمامی خواه و چه خودنگر چنین مدیریتی را به کار می برند. آنها سعی در کاهش متغییرها و ساده سازی معادلات اجتماعی دارند. یک، دو یا سه حزب عمده حکومتی ایجاد می کنند و کارهایی از این دست انجام می دهند و مجبور می شوند درها را به روی سیاست و حتی اقتصاد ببندند. کمونیسم به ویژه در مدیریت اقتصاد چنین کرد و به جایی رسید که هیچ کس حق نداشت در خانه خود حتی یک کلاه ببافد و بفروشد! چون این کار متغییرهای غیر قابل کنترلی را وارد چرخه اقتصاد می کرد.<br />
فرار به عقب در مدیریت واپسرو (پسرو) به منظور ساده سازی معادلات اجتماعی و ... به وفور دیده می شود. مثلاً اینکه مشکلات دو دهه اول انقلاب در دوران شاه ریشه داشته است، سال ها مدام تکرار می شد یا اینکه مشکلات امروز ایران به خاطر تحریم ها _با اثرهایی در آینده_ و شیطان کوچک و بزرگ است، هر دو نوعی ساده سازی معادله از راه کم کردن متغییرهاست (فرار به عقب). حالا روشن تر متوجه هستید که چرا مدیران اجرایی چپرو (جریان به اشتباه موسوم به انحرافی) و مدیران اجرایی دوران هاشمی و خاتمی از رابطه با امریکا حرف می زنند و حاکم-مدیران پسرو آنرا جام زهر می دانند. (دو قطبی سازی معادله راحتتری برای آنهاست.)<br />
در نمونه ای دیگر: عدم جدایی دین از سیاست و نیز جدایی دین از سیاست _که با اصل "دولتی نبودن دین" فرق دارد_ هر دو با هدف ساده سازی اداره سیستم های پیچیده اجتماعی انجام می شود. نمونه آنرا در رژیم های سکولار (نه لائیک) یا رژیم های ایدئولوژیک می توان بررسی کرد.<br />
<br />
<br />
<b>مدیریت چپرو و پیشرو:</b><br />
گاهی یک مدیر، خود نقاطی اهرمی می سازد یا با تغییر مسیر حرکت سیستم تحت مدیریتش آنرا از روی مجموعه ای از نقاط اهرمی می گذراند و سیستم را با پیچیدگی و آشوب بیشتر مواجه می کند. چنین کاری گرچه به آشوب بیشتر و عدم تعادل دامن می زند ولی دو مفهوم جالب توجه و دو کارایی مدیریتی متفاوت دارد. دو روش متفاوت که دو جور مدیریت چپرو و پیشرو را رقم می زند و آگاهی از آن، جداسازی دو طیف را در عمل و بویژه در فضای کنونی ممکن می کند.<br />
گاهی مدیر با ایجاد و تقویت طیف نگری و فازی اندیشی در خود و افراد تحت مدیریتش و با آگاهی از پیچیدگی سیستم می کوشد یا مجبور می شود با ایجاد نقاطی اهرمی، تغییری ایجاد کند و به مدد خلاقیت و فازی نگری که از پیش روی آن سرمایه گذاری کرده است، مدیریتی رو به جلو، پیشرو و متفاوت ایجاد نماید. <b>(مدیریت رو به جلو یا پیشرو) </b><br />
چنین مدیرانی می کوشند زمینه ساز ظهور سیستمی نو یا روشی نوین باشند. <br />
<br />
در مقابل، <b>مدیریت چپرو</b> یا <b>چپگرد</b> نوعی مدیریت است که مدیرانی با منطق بیشتر دو ارزشی ولی زبردست و آشنا به منطق فازی به کار می برند تا سیستمی در ذات آشوب گونه را به نقاط اهرمی برسانند و سپس با اعمال نیروی خود و بهره گیری از اثر پروانه ای، سیستم را به آشوب بیشتر بکشانند <b>(فرار به جلو)</b> و سپس با برداشتن نیروی خود یا کنترلی برنامه ریزی شده و با برگشت به وضعیت پیشین <b>(مدیریت عقبگرد)</b>، کارایی کاذبی برای خود جور نمایند تا واجب الوجودی خویش برای کنترل اوضاع را به رخ بکشند. تثبیت مدیریت نالایق بر یک سیستم، انگیزه بخش و از کاربرد های اعمال چنین مدیریتی است. استفاده از دکترین شوک خوراک چنین مدیرانی است.<br />
مدیریت چپرو همواره سناریویی دو مرحله ای دارد: مرحله اول در ظاهر و برای مدتی پیشرو است ولی دومی واپسرو می شود. مناظره های انتخاباتی هشتاد و هشت نمونه خوبی از دیروز است و جریان موسوم به انحرافی، امروز و نه لزوماً فردا چنین مدیریت چپرویی را اعمال می کند. <br />
اگر ولایت فقیه در عمل نه تنها ولایت فقهی و سیاسی بلکه ولایت اقتصادی نیز بود یعنی نظام اقتصادی را نیز کاملاً از دست دولت خارج می کرد، شاهراه جریان موسوم به انحرافی بسته می شد. در ادامه خواهیم دید که چگونه مدیریت چپرو، تضمینی برای کارایی بلند مدت ندارد.<br />
<br />
ادامه مطلب را با بر چسب "مدیریت در پیچیده بازار" در پست بعدی دنبال کنید. <br />
اردیبهشت نود و دو<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-66772923964226321562013-05-11T07:45:00.000-07:002013-05-11T07:45:00.370-07:00مدیریت پیچیدگی (آشوب) در سیستم های پیچیده (آشوبناک) – بخش یک از سه<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">برخی بر این باورند که سیاست و یا اقتصاد فضای حاکم را نمی توان مدل کرد. <br />
اهمیت مدل کردن یک سیستم، در پیش بینی رفتار آن، در برنامه ریزی تحول آن و حتی در چگونگی تحریک آن تا سرحد واپاشی نهفته است. پس از آشنایی با چند مفهوم زیر، قضاوت چنان باوری با شماست.<br />
در ابتدا مفاهیم اولیه و سپس سه شیوه مدیریتی به همراه برخی مصداق های امروزی در ایران و جهان مطرح خواهد شد.<br />
آشنایی با این مفاهیم افزون بر علاقه مندان به موضوعات مدیریتی، برای فعالان مدنی از جمله همجنسگرایان از این جهت لازم است که روشنتر بدانند در چه فضایی هستند و چه نیرویی در کدامین نقطه اهرمی _شرح آن خواهد آمد_ وارد کنند تا به اهداف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی خود برسند. مقاله "سه کنگره، چند حزب یا طرح قلاده" نیز با نظر به این مفاهیم، پیشنهادی برای تحول فضای کنونی مطرح می کند که در صفحه فیسبوک "کمپین رژه صلح" قابل مطالعه است.<a name='more'></a><br />
<b>مفاهیم اولیه:</b><br />
انسان و جوامع انسانی <b>سیستم هایی بسیار پیچیده و آشوبناک</b> اند؛ نه به این معنی که قابل درک نیستند و به هم ریخته اند بلکه خروجی آنها بر اساس داده های ورودی و خروجی های پیشین، همیشه قابل پیش بینی دقیق نیست و لزوماً بر واقعیت در آینده، منطبق نمی شود. چنین سیستم هایی در نگاه مقطعی، بی نظم به نظر می رسند ولی با طولانی تر کردن بازه بررسی می توانند نظمی در دل خود آشکار کنند. <b>(مفهوم نظم در بی نظمی برای سیستم های آشوبناک) </b><br />
اگر همه نگرش ها، انگیزه ها و رفتار انسان ها و سیستم های ساخته انسان و نیز پدیده های طبیعی، صفر یا یک بودند، با گرد آوری حالات ممکن و یک آمارگیری ملی، منطقه ای و یا جهانی، روند حرکت یک فرد، یک شرکت و یا یک ملت _به عنوان مثال_ و بسیاری دیگر تعیین شدنی می شد. <br />
به این ترتیب از دیگر مشخصه های یک سیستم پیچیده و آشوبناک <b>حضور منطق فازی</b> (چند ارزشی یا طیف نگرانه) و بروز عملی آن است. <br />
سومین مشخصه سیستم های آشوبناک، وجود <b>نقاط اهرمی</b> است. نقاطی که اگر یک پروانه در آنها بال بزند می تواند طوفانی حتی در سوی دیگر دنیا ایجاد کند. <b>(اثر پروانه ای)</b><br />
از ویژگی های نقاط اهرمی این است که سیستم ها در چنین نقاطی می توانند تحت اثر تغییرات اندک به عنوان ورودی، تغییرات بزرگی در خروجی به نمایش گذارند! <br />
در سیستم های پیچیده و آشوب گونه حتی زمانی که تغییرات کوچک در نقاط اهرمی مانند دفعه پیش باشند تضمینی برای همان خروجی بزرگ قبلی وجود ندارد. این به دلیل اثر ورودی هایی است که از نقاط اهرمی دیگر هر لحظه می توانند سر-وقت خروجی بزرگ قبلی برسند. <br />
برای نمونه می توان گفت: "ورود یک متغییر قدیمی یا خفته به یک سیستم اجتماعی _مانند ناجورکشی(ترور) یا بمب گذاری_ می تواند اثری متفاوت از سابقه گذشته خود داشته باشد؛ حتی می تواند در جایی جنگی جهانی را شعله ور سازد و در جایی دیگر شعله جنگی را پایین کشد.<br />
مفهوم آشوب را نباید با عدم تعادل اشتباه گرفت. آشوب از ورود یا ظهور متغییرها و وزن آنها می گوید و عدم تعادل یا حتی تعادل نتیجه آن آشوب است. سیستم ها در دنباله ای از تعادل و عدم تعادل مقطعی، هرلحظه رو به پیشرفت (تعالی) دارند یا با پسرفت می توانند تا نابودی حرکت کنند. عدم تعادل مقطعی، ذاتی همه سیستم های طبیعی و انسانی است. آنچه مهم است اینکه عدم تعادل تا کجا رسانده شود یا ادامه یابد و تعادل تا چه وقت پایدار نگاه داشته شود تا به دنبال آن پیشرفت سیستم قابل برنامه ریزی، سازماندهی و قضاوت بازخوردی باشد؟<br />
پاسخ در گذر از نقاط اهرمی نهفته است، در میزان و شدت آشوب؛ اینکه بازه تغییر میان تعادل و عدم تعادل در یک سیستم شامل نقاط اهرمی بشود یا نشود و قدرت بال پروانه چقدر باشد!<br />
نمونه عملی برای شناسایی و کارکرد نقاط اهرمی:<br />
رفتارهای انسان همواره در پی یک انگیزه انجام می شوند. انگیزه ها از میان فطرت، غریزه، جهان بینی و ایدئولوژی بر انگیخته می شوند و از دل اندیشه به فعل تبدیل می گردند. <br />
فکر و اندیشه نیز نتیجه فعلیت یافتن خود را به کمک احساس، تجربه و منطق می سنجند. انسان ها حتی جهان بینی خود را به کمک این سه، بویژه منطق، دو دو تا می کنند، باز می سازند یا در کل و جزء می پذیرند.<br />
بنابراین نوع منطق جامعه، نقطه ای اهرمی در تغییر رفتار و تغییر نگرش طولانی مدت جامعه مثلاً نسبت به گرایش های جنسی یا هر موضوع دیگری است. بنابراین برای اصلاح رفتار جامعه نسبت به گرایش های جنسی و جنسیتی، در کنار توجه به احساسات و پختگی مردم، باید منطق افراد از دو ارزشی به چند ارزشی اعتلا داده شود تا جامعه وجود و حضور رنگین کمان را در همه عرصه ها به ویژه جنسی و جنسیتی درک کند و سپس بپذیرد. به همین صورت این منطق رنگین کمانی است که می تواند شعار "ایران برای همه ایرانیان" را تحقق بخشد و به مردمی سالاری برساند. <br />
نمونه عملی برای تفاوت مفهوم عدم تعادل و مفهوم آشوبناکی:<br />
در ایران و امریکا هر از چندگاهی بحث بر سر مسائل ملی در سطح سه قوه بالا می گیرد. بارها شنیده اید که حکومتی های ایران این اختلاف و عدم تعادل را تضارب آرا و برآمده از مردم سالاری به حساب می آورند. خود را خسته نکنید که ثابت شود این طور نیست. قبول! آنها راست می گویند. در امریکا هم چنین عدم تعادلی دیده می شود. <br />
تفاوت در این است که در امریکا عدم تعادل تا نقاط اهرمی جلو می رود و سپس خلاقیت تقویت شده با نگرش فازی، روند جدیدی را رو به سوی تعادل دیگری شکل می دهد ولی در ایران به دلیل ترس از مواجهه با نقاطی که بیم آن می رود اهرمی باشند، اصلاحات، رسانه ها، مراوده سه قوه، مردمی شدن کارها و ... مدام کنترل می شود تا مبادا سیستم با گذر از نقاط اهرمی ناشناخته به اوضاعی غیر قابل پیش بینی و کنترل برسد. این کنترل از ویژگی های سیستم های تمامیت خواه است. برای همین یک اتفاق ساده از درون نظام های استبدادی که روی نقطه ای اهرمی باشد، بسته به سلسله دیگر ورودی ها می تواند کل سیستم خودنگر (اتوریتر) و یا تمامی خواه (توتالیتر) را به ناپایداری و سپس نابودی بکشاند. مانند خودسوزی جوان تونسی یا حتی دو واژه ساده مانند انتخابات آزاد! روسری نداشتن خانم ها یا شلوارک پوشیدن آقایان و حتی دو کلام حرف زدن از همجنسگرایی.<br />
بنابراین عدم تعادل تا جایی که عامل خود را تصحیح کند مبارک است و در سیستم های پیچیده ای که همجنس مردم اند _مردمی سالار اند_ از آن به عنوان نوعی پویایی استقبال می شود.<br />
به این صورت <b>عدم تعادل</b> در اجزاء، یک مشخصه ذاتی دیگر برای سیستمی آشوبناک یا پیچیده به حساب می آید. <br />
<br />
مطالب بیشتری با جستجو در فضای مجازی قابل مطالعه است. (البته اگر کابل نوری زیر خلیج فارس پاره نشده باشد!)<br />
<br />
<b>مفهوم مدیریت واپسرو، مدیریت پیشرو و مدیریت چپرو در سیستم های آشوبناک :</b> <br />
<br />
ابتدا این سه شیوه مدیریت را بر دو نمونه عینی اعمال می کنیم تا شمای کلی از مفهوم و تفاوت های هر سه جور مدیریت نمایان شود و پس از آن وارد جزئیات می شویم و نمونه های کاربردی روز آنرا در سطح ملی و جهانی بررسی می نماییم. این بررسی فضای موجود را روشن تر می کند و در پی آن، حرکت جنبش همجنسگرایان، میان جنبش های موجود اجتماعی-سیاسی جهت دقیق تر و مسیر کوتاه تری می یابد و می تواند فعالیت اجتماعی بویژه سیاسی خود را بر مبنای اصول مشترک سیاسی و نه جناح بندی های های گذرا سازماندهی کند. (مقاله "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن" به این اصول مشترک نیز می پردازد.)<br />
<br />
ادامه مطلب را با بر چسب "مدیریت در پیچیده بازار" در پست های بعدی دنبال کنید. <br />
اردیبهشت نود و دو<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-27417718830827206602013-03-18T06:30:00.000-07:002014-10-07T06:46:03.958-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش هشت از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
ادامه راهنمای حساسیت زدایی:<br />
<br />
<b>مرحله دوم ورود به رسانه ها: (بانی شدن)</b><br />
حالا زمان آن رسیده است که رنگین کمانی ها بانی (اسپانسر) تبلیغات و برنامه ها به ویژه در رسانه های دیداری شوند. مثلاً انجمن حمایت از ترنس های ایران، بانی و حامی یک تبلیغ می شود. یک فیلم تابوشکن درباره فراجنسی ها در فضای موجود هم می تواند تبلیغ شود. حالا دیگر رسانه ها نمی توانند حمایت ما و تبلیغ ما را قیچی کش (سانسور) کنند و برای ما قیچی بکشند چون در مرحله قبل فلان کاندید یا فلان مقام هم از ما گفته اند. اگر آنها تبلیغ ما را پخش نکنند زیر ذره بین خواهند رفت و به عدم حمایت، ریا کاری، عدم حس انسان دوستی و ... متهم خواهند شد. فراموش نباید کرد که قدرت اتهام زنی و برش حرف ما و دامنه نفوذ اجتماعی آن، از مرحله نخست باید تضمین شده باشد.<br />
بانی تبلیغ که با حروف کوچکتر زیر پیام تابلو تبلیغاتی _کنار اتوبان همت_ و یا در پس زمینه حتی دیده نمی شد (مثلا شرکت تبلیغاتی رنگین کمان ایران)، به مرور می تواند روی صفحه های بزرگ نمایان شود چون مردم آرام آرام و پچ پچ کنان به حضور چنین بانی (اسپانسری) خو می گیرند و این زمینه ساز حضور مستقیم رنگین کمانی ها (مرحله سوم ورود به رسانه ها) می شود. <br />
تبلیغات در مرحله دوم درست مانند تبلیغات معمول باید باشند، مخاطب فقط در چند ثانیه آخر، نشان و یا نام ما را می خواند، می شنود و یا می بیند. تبلیغ و یا حمایت از کودکان سرطانی محک، استعدادهای درخشان، کارآفرینان موفق، یک کالا یا خدمات، یک تیم ورزشی و ... نمونه هایی از این دست هستند. <br />
<a name='more'></a><br />
این شبهه پیش می آید که یک فتوا پشتوانه دوجنسی ها و فراجنسی هاست ولی دیگر اقلیت ها چنین پشتوانه ای ندارند، پس دیگر اقلیت ها هرگز نمی توانند وارد مرحله دوم شوند.<br />
در شرایط فعلی بله، ولی نباید فراموش کرد که قدم اول برای برون آیی، توجه دادن به تفاوت هایی ظاهری است که تابوی جنسیت را می شکند. (ر.ج. بخش چهار از پانزده یا پست "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/07/blog-post_3017.html" target="_blank">برای آشکارسازی هویت جنسی قدم ها را به ترتیب بردارید.</a>") <br />
خوراک مغز برای آنهایی که عقلشان در چشمشان است، هویج است! تنها باید کمک کنیم بهتر ببینند، بیشتر بدانند و رنگی نگاه کنند.<br />
<br />
<b>مرحله سوم ورود به رسانه ها: (تبلیغات مستقیم)</b><br />
پس از گذر از دو مرحله پیشین زمان آن می رسد که بتوانیم مستقیماً از خود حرف بزنیم. <br />
برای خانواده ها در سطحی وسیع از تعهد و تک همسری و رنگین کمان عشق و ... بگوییم و از لزوم آشنایی خانواده ها و فرزندان با همجنس گرایی حتی از سنین پایین صحبت کنیم.<br />
تیم های ورزشی را در این مرحله می توان آشکارا به میدان آورد.<br />
چهره های سرشناس را در این مرحله می توان به کمک گرفت. از قربانی شدن خود گفت و با سرعت بیشتری به سوی قانون گام برداشت.<br />
در مرحله تبلیغات مستقیم هر یک از شش راهنمای جنبش و راهکارهای مربوط، به بالاترین بهره وری می توانند برسند. جهت کلی تبلیغات مستقیم و طبعاً دو مرحله قبل از آن، با در نظر گرفتن همگی شش راهنما باید تعیین شوند و مورد ارزیابی قرار گیرند. <br />
این نکته را نیز باید در نظر آورد که مدرسه ها، دانشگاه ها، بازار، خانواده ها و ... هر یک زبان خاص خود را می فهمد ولی زبان هنر، زبان آدمیزاد است. <br />
در این راستا پرسش اینجاست که جامعه و اقلیت های جنسی و جنسیتی چطور می توانند هنر همجنس و ادبیات همجنسگرایی را بیابند؟!<br />
ترکیب هایی چون "هنرمند رنگین کمانی" و "هنر شش رنگ" باید تبلیغ شود. شاعر رنگین کمانی، شعر شش رنگ، طنزپرداز رنگین کمانی، طنز شش رنگ و ... باید کاربردی شوند. به این صورت، امکان جستجوی هنر همجنس و آشنایی بیشتر جامعه با ما شکل بهتری می گیرد. <br />
صفحه "هنر همجنس" در فیسبوک چنین توانی را بالقوه دارد. <br />
البته به دلیل عدم امنیت در فضای مجازی و عدم پایبندی عده ای افراطی (اصولگرا) به اصول این فضا، چنین ابزارهایی نباید تنها امکان قلمداد شوند.<br />
نمونه شعر مناسب ولی پنهان برای جامعه را از این <a href="https://mahdoodeyesorkh.blogspot.com/2012/09/blog-post_24.html" target="_blank">پیوند</a> بخوانید. <br />
(آرش سعدی - ادب و هنر یک همجنس گرای با خاصیت در پاسخ به فحاشی و مغلطه احمدی نژاد)<br />
<br />
حضور در عرصه های اجتماعی خود نوعی ورود به رسانه هاست و می تواند به عنوان حساسیت زدایی مطرح شود. از گردهمایی هفتگی همجنسگرایان ایران گرفته تا گردهمایی های پراکنده و حتی جمع آوری زباله در روز پاکسازی طبیعت و ... همگی در حرکت آرام و به مرور زمان و بدون عجله، خود نوعی حساسیت زدایی است که می تواند در بدست آوردن حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی موثر باشد. آشکار است که هیچکس اقلیتی مرموز با روابط نا آشنا و پنهان را نمی فهمد، پس نمی پذیرد. تنها این نکته را باید در نظر داشت که امنیت امروز جامعه مقدم بر آزادی فردای ماست. با رعایت این نکته است که حساسیت زدایی از حضور اجتماعی اقلیت های جنسی و جنسیتی، حساسیت زایی نمی کند. مخالفان این نکته را می دانند پس در زمان مقتضی با یورش و آشوب و با چفیه ای بر گردن یا حتی با برهنگی، حساسیت زایی خواهند کرد تا به اسم ما امنیت را از جامعه بگیرند. شاید زیر نور و دوربین، یک پایگاه بسیج را به گلوله ببندند و در روز روشن آنرا به گردن ما بیاندازند!<br />
از زاویه ای دیگر این واقعیت را باید دانست که هرچند جنبش های مدنی حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی از امریکا و با یورش پلیس و تعرض به یک پاتوق گسترده شد ولی اینجا ایران است؛ وقتی کسی فریاد کمک بر می آورد ممکن است بقیه سر جای خود ساکت بمانند (<a href="http://1pezeshk.com/archives/2012/01/bystander-effect.html" target="_blank">پدیده تماشاگران بی تفاوت</a>) یا ساکت شوند تا صدا بهتر شنیده شود! (سنگر سکوت!)<br />
<br />
دور هم جمع شدن، شرکت در فعالیت هايی گروهی مانند کوهنوردی، شنا و ... با وجود اینکه می تواند در برخی شهرها و برخی مکان ها بسادگی در سکوت و تاریکی انجام شود، در عین حال سخت و مخاطره آمیز هم هست، به خاطر نبود امنیت، چه از نظر سالم بودن آن محیط ها و چه برخورد احتمالی پلیس.<br />
فراهم کردن این امنیت کار زیاد و متنوعی می طلبد، از سیاسی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، هنری گرفته تا فعالیت های حقوق بشری؛ بویژه وقتی قرار باشد اعلام عمومی هم بشود.<br />
مسلما همه این ها زمان بر و هزینه بر هستند. نگاهی به جوامع دیگر نشان می دهد که چندین دهه کار و صبر شده است تا به چنان امنیتی برسند، این تازه زمانی شروع می شود که همه در مسیر قرار گرفته باشیم. در مسیر قرار گرفتن ما با توجه به راهبرد جنبش و با دیدن به موقع راهنماها (تاکتیک ها) ممکن می شود ولی در عین حال باید سرعت حرکت را نیز در نظر داشت و شتاب داد، چگونه؟<br />
در هر جنبش اجتماعی و مدنی این قدرت چانه زنی است که برنده یا بازنده نهایی را تعیین می کند. قدرت چانه زنی به معنی امروزی "گزینه های روی میز" است. گزینه های روی میز ما برای وقتی که حقمان را نمی دهند، چیست؟<br />
اگه پاسخی برای این پرسش داشته باشیم، بسته به قدرت آن پاسخ می توانیم سریعتر و ماندگار تر به حق بشری خود در این مملکت برسیم. <br />
این قدرت را هیچکس پیشکش ما نمی کند بلکه باید آنرا خلق و بزرگ کنیم. مثلا برای گردهمایی باید گزینه های روی میزی داشته باشیم که وقتی ممانعت یا بی احترامی به ما شد، آنها را رو کنیم. این گزینه ها در صفحه های موازی از جمله و بویژه "کمپین رژه صلح" در حد امکان معرفی می شوند.<br />
اگر بدون خلق قدرت چانه زنی جلو برویم و یا اگر فقط یک روز در سال تعیین شود، مثل "روز ملی رنگین کمانی ها" و به همین بسنده کنیم، آن روز تا دهه ها جز ستیز و گریز نخواهد بود.<br />
وقتی تعارض ها باید حل شوند، در خانه نشستن و در لاک خود جمع شدن کارایی ندارد.<br />
<br />
بنابراین پیمودن دو مرحله ورود به رسانه ها ( افکار عمومی ) و در نظر داشتن همگی راهنماهای شش گانه، امری حیاتی پیش از حضور مستقیم اجتماعی ماست. چه این حضور در گردهمایی های هفتگی باشد، چه در رژه افتخار و چه در هر حضور گسترده و اجتماعی دیگری.<br />
<br />
در هر حضوری از یک سو قلب جامعه را باید برد و از طرف دیگر با خلق قدرت چانه زنی، افراط گرایان را در موقعیتی قرار داد که جلب توجه عمومی و حتی بین المللی به ما بواسطه ممانعت آنها، به نفع ما، حق و انسانیت تمام شود. <br />
<br />
از سویی تصویب قوانین در ایران فدرالی نشده است بنابراین، گردهمایی، حضور اجتماعی و اجرای راهکارها را اکنون در پهنه ای به وسعت ایران باید در نظر داشت. <br />
در این راه توجه به جریان های سیاسی-اجتماعی، اقتصاد جامعه و امنیت ملی مردمی، امری ضروری است و این مهم در مقاله "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن"، در مقاله "مدیریت آشوب در سیستم های آشوبناک" و در راهنمای ششم (بودجه) در حد نیاز مطرح می شود.<br />
<br />
<b>راهنمای دوم: اقلیت های جنسی و جنسیتی قربانی هستند نه مبارزان آزادی.</b><br />
برای اینکه در این کارزار قلب های مردم را ببریم، روی "آزادی از" یا "آزادی برای" نباید مانور دهیم ...<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم اقلیت های جنسی و جنسیتی قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-78667115119481379842013-03-17T07:30:00.000-07:002013-11-02T11:39:29.239-07:00جنسیت و گرایش های جنسی به زبان ریاضی ( مقیاس برداری ) - بخش پنج از پنج<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با " مقیاس برداری " برچسب خورده اند.<br />
<br />
... تمایل جنسی و گرایش جنسی دو ترکیب برای دو مفهوم جداگانه اند و نباید به جای هم به کار برده شوند. بعد یازدهم بر گرایش جنسی تأکید دارد وگرنه با تأکید بر تمایل جنسی می توان <b>دگرپوش گرایی</b>، <b>زنانه پوش گرایی</b> و مانند آن را نیز تعریف کرد. به طور کلی فراجنسیت گرایی و به ویژه فراجنسی گرایی را نیز می توان نوعی تمایل جنسی به حساب آورد؛ به خصوص زمانی که فردی ماده-زن مطلق، نر-مرد مطلق و نقش های اجتماعی آن دو را پررنگ می خواهد ولی به دوجنسه ها نیز تنها علاقه نشان می دهد، واژه گرایش رنگ می بازد و در عوض <b>دوجنسه خواهی</b>، <b>دگرپوش خواهی</b>، <b>زنانه پوش خواهی</b> و ... معنی می یابد. <br />
برای آشنایی بهتر با تمایل جنسی، "شاخص تمایل جنسی هالبرت" و "شاخص احقاق جنسی هالبرت" را جستجو کنید.<br />
<br />
گرایش های جنسی تنها برای آسان سازی بررسی در سه تقسیم بندی سنتی _همجنسگرایی، دوجنس گرایی و دگرجنس گرایی_ جای داده می شوند وگرنه طیف پیوسته ای میان مطلق همجنس گرایی و مطلق دگر جنس گرایی وجود دارد. <br />
دقیق تر اینکه بگوییم طیف پیوسته ای میان مطلق مردگرایی جنسی تا مطلق زن گرایی جنسی وجود دارد. <br />
<a name='more'></a><br />
از گذشته تا به امروز وقتی از همجنسگرایی، دوجنسگرایی و دگرجنس گرایی صحبت شده است، به اشتباه تنها اندام های جنسی و ظاهری مبنی قرار گرفته اند.<br />
در مفاهیم سنتی، یک فرد جنس و جنسیتی پر رنگ برای طرف مقابل و خود باید در نظر گرفته باشد تا بتواند مثلاً بگوید دگرجنس گرا یا همجنس گراست. در دوجنس گرایی نیز تنها جنس-جنسیت پررنگ طرف مقابل مطرح است. در نگاه نو، مطلق انگاری جنس-جنسیت و گرایش جنسی به شدت گذشته مطرح نیست و این بسیار بهتر بر واقعیت وجودی انسان امروز یا حقیقت انسان منطبق می شود.<br />
با این حساب دقیق تر این است که گرایش جنسی را در طیفی پیوسته و در ارتباطی تنگاتنگ با ده بعد پیوسته گرایش جنسی-جنسیتی در نظر گیریم. <br />
به هر بعد اول تا یازدهم می توان اعدادی از مثبت تا منفی نسبت داد به طوریکه هر عدد متناسب با شدت مردانگی-نرینگی و زنانگی-مادینگی باشد. میانگین عددی یا جمع برداری ابعاد مربوط به جنس-جنسیت (اول تا دهم) نشانگر گرایش جنسی-جنسیتی هستند که در کنار بعد گرایش جنسی یک محور مختصات دو بعدی می سازند. برای نمونه یک فرد با مختصات دوازده و منفی سه، یعنی روی محور گرایش جنسی-جنسیتی عدد دوازده را دارد و روی محور گرایش جنسی منفی سه را.<br />
عدد دوازده خود جمع _برداری_ اعداد مختلف مثبت و منفی روی تک محور جنس-جنسیت است. مثلاً اگر چهره فردی کاملاً مردانه باشد (پنج) صدای وی بیشتر زنانه باشد (منفی دو)، اندام نرینه داشته باشد (مثبت بیست) و ... اگر در ابعاد اول تا دهم جمع همه اعداد مثبت، سد (۱۰۰) فرض شود (نر-مرد مطلق سد بگیرد) حداکثر عدد مثبت روی محور گرایش جنسی هم، سد (۱۰۰) باید باشد. همین طور ماده-زن مطلق، منفی سد می گیرد.<br />
نسبت دادن مثبت یا منفی به جنس نر یا ماده و جنسیت مردانه یا زنانه، تنها برای کم کردن محاسبه است و نباید برداشت شود که نیت، کشیدن و پر رنگ کردن نقطه صفر مرزی میان زن و مرد است.<br />
در مثال بالا عدد (منفی سه) روی محور گرایش جنسی نیز نشان دهنده این است که برای نمونه فرد از فیزیک مردانه بیشتر خوشش می آید (رتبه چهار) اندام جنسی زنانه را بیشتر می پسندد (منفی شش) و از احساسات و لوندی زنامه زیاد، خوشش نمی آید (منفی یک). <br />
برای ایجاد یک استاندارد، لازم است اعداد ثابتی برای هر بعد در نظر گرفته شود و ویژگی های فردی در هر بعد، عدد و درجه مشخصی بگیرد. افزون بر آن می توان این کار را به صورت کیفی نیز انجام داد ولی کار بسیار دقیق تر این است که ویژگی های هر بعد با بیان ژن ها، هورمون ها و محیط اثرگذار برای هر فرد، حتی گذشت زمان(سن فرد) وزن گیرند و متناظر شوند. در این صورت یک دستگاه مختصات چندگانه (چند بعدی فضایی) می توان داشت. در آینده فنوتیپ و ژنوتیپ هرچه بیشتر به کار این نوع استانداردسازی می آیند. (برای اطلاع بیشتر دو واژه فنوتیپ و ژنوتیپ را جستجو کنید.)<br />
همین شکل کیفی یا استاندارد شده دو بعدی ساده تر است و بیشتر کاربردی می نماید. افزون بر نام "<b>مقیاس برداری</b>"، "<b>مقیاس گرایش غالب</b>" یا "<b>مقیاس جنسی – جنسیتی</b>" نیز مناسب به نظر می رسد.<br />
<br />
در پایان باید توجه داشت که پیوستگی جنسی-جنسیتی به معنی عدم قبول نری و مادگی یا زنانگی و مردانگی در دو سر طیف جنسی و یا طیف جنسی-جنسیتی نیست.<br />
استفاده از کلمه زن و مرد در محاوره بنا به جبر لغات و راحتی سخن است. آشکار است که پیوستگی جنسی-جنسیتی امروز، نر و ماده آفرینش را نقض نمی کند. کار نقض، از چارلز داوکینز و داروین و پاسخ چرا دو جنس و حلقه های گمشده و پیدا شده تکامل اگر بر آید. کار و حرف ما جز این است. <br />
در پاسخ به اینکه چرا ما انسان ها نسل به نسل هر دو نقاب جنس-جنسیت و گرایش جنسی را هم برای خود و هم برای دیگران، نو به نو رنگ زده ایم، باید گفت: "افزون بر نبود آگاهی، مطمئناً این نقاب و بازیگری در نقش زن یا مرد، کاربردی داشته است و دارد. کاربردی که به مرور کارایی خود را در برخی زمینه ها از دست می دهد تا جایی که فرد، نقش خود را بازی کند نه آن نقشی که از کودکی و حتی از سونوگرافی (درون بینی صوتی) به دستش داده اند!<br />
<br />
به امید امنیتی که اجازه می دهد مردان، زنان درون خویش و زنان، مردان درون خود را بهتر بشناسد تا با خودشناسی، شعبه شعبه و گروه گروه بودن خویش را دلیلی بر آشنایی، تقویت خود، تقویت جامعه و نیز دلیلی بر واجب بودن احترام متقابل بدانند.<br />
<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-77349289828418863472013-03-16T05:30:00.000-07:002014-10-07T06:45:04.737-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش هفت از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
ادامه راهنمای نخست: حساسیت زدایی<br />
<br />
<b>مرحله نخست ورود به رسانه ها: (در دید بودن)</b><br />
وقتی با سلاح قلم می شود جنگید، تابلو های تبلیغاتی نیز تنها با یک نوشته برجسته و بزرگ به کار می آیند. <br />
پیام هایی که غیر قابل خدشه باشند، پیامبر ما هستند.<br />
فرض کنید روی تابلویی تبلیغاتی _کنار اتوبان همت_ یکی از این جملات کنار کالایی یا تصویر فردی یا ... به چشم بیاید:<br />
<a name='more'></a><br />
<b>شما هم رنگین کمان را رنگی می بینید؟!</b><br />
<b>ایران برای همه ایرانیان ماندنی تر است.</b><br />
<b>ما به حرمت رنگ ها سیاه یا سفید نمی بینیم.</b><br />
<b>فرق ما با دشمن این است که رنگی می اندیشیم.</b><br />
<b>به کور رنگ ها کمک کنید رنگی ببینند.</b><br />
<b>طالبان می گفت روز سیاه است؛ ما می گوییم رنگین کمان پیداست.</b><br />
<b>رنگی بنویس رنگی نشو.</b> (برگرفته از صفحه ای به همین نام در فیسبوک)<br />
<b>بهار فصل رنگی دیدن است.</b><br />
<b>بهار فصل دیدن رنگ هاست.</b><br />
<b>ما رنگ وارد می کنیم.</b> (رنگ را به دنیای سیاست وارد می کنیم)<br />
<b>رنگین کمان پاداش کسانی است که تا انتها زیر باران می ایستند.</b><br />
<br />
هر کدام از این پیام ها و نمادسازی ها یک حس را القا می کند. حسی که در کنار یک کالا یا سخنران می تواند وارد بزرگترین رسانه ها شود. حسی رنگین کمانی که خمیرمایه روند ارزش سازی است و شرح آن گذشت.<br />
در مرحله اول یعنی در دید بودن، زمینه کار هنری بسیار وسیع است. نقش های سینمایی کمدی، طنز ها، شعر، داستان ها، به کارگیری نمادهای رنگین کمانی و بسیاری دیگر که صحبت از آنها در اینجا تنها روده درازی است و ممکن است حساسیت زا باشد، همگی می توانند هنرمندانه راه نفسی در خفقان موجود باز کنند. روزی برای ...<br />
(این قسمت از متن در زمان مناسب منتشر خواهد شد.)<br />
... مستند " The Celluloid Closet.1995" تاریخ به تصویر کشیده شدن اقلیت جنسی امریکا را نشان می دهد ... <br />
<br />
... در یک نمونه کار تلویزیونی حول و حوش سال 2000 م. همجنس گرایی و دوجنس گرایی زیر پوشش خنده، جاذبه های سکسی و طرح روابط خارج از ازدواج دگرجنس گرایان در مجموعه ای حرفه ای به نام Will & Grace به مخاطب امریکایی معرفی می شود.<br />
<br />
"در دید بودن" تنها منحصر به کار هنری حرفه ای نیست.<br />
فرض کنید در روز پاکسازی طبیعت، این عنوان ها یک خبر داغ باشد:<br />
"همجنس گرایان، دربند تهران را پاکسازی می کنند."<br />
"همجنس گرایان، دربند را پاک سازی کردند."<br />
"همجنس گرایان امروز به خانه سالمندان رفتند" <br />
"همجنس گرایان به گرانی شیر غرش کردند"<br />
<br />
یا حتی این عنوان که "هیچ آماری از اقلیت های جنسی ایران در دست نیست"<br />
<br />
در راستای هدف "در دید بودن" کارزارهای انتخاباتی چشمک می زنند. این کارزارها قدرت تبلیغاتی زیادی دارند. اقلیت های جنسی و جنسیتی با بهره گیری از این فرصت می توانند خود را یک شبه در سطح وسیعی سر زبان ها بیاندازند.<br />
مثلا بیمه جراحی دوجنسی ها و فراجنسی ها در ایران امروز قابل پرسش است. یا زمانی که به ما نسبت بیمار می دهند بلافاصله بیمه درمانی ما باید مطرح شود.<br />
(ر. ج. پست "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2013/06/blog-post.html" target="_blank">بدون آگاهی کافی، هرگونه قطعیت در نتیجه گیری، نوعی ظلم است.</a>") <br />
یا این پرسش که آیا طرح معافیت سربازی اقلیت های جنسی و جنسیتی (معافیت اختلال!) در جنگ آینده ادامه پیدا می کند؟ <br />
هر پرسشی از این دست، خبر و پیام متفاوتی در رسانه های موافق و مخالف می سازند ولی در اصل یک پیام را مخابره می کنند!<br />
تنها باید به یاد داشت که در مرحله حساسیت زدایی و در کارزارهای انتخاباتی هرگز نباید از نامزدها "آری یا نه" خواسته شود. (دلیل آن در راهنمای سوم که می گوید "برای مدافعان، یک دلیل موجه مهیا کنیم" روشن تر می شود.) (برای آگاهی از مفهوم پرسش باز و بسته به فایل صوتی شماره چهارده از این <a href="http://www.shabanali.com/upload" target="_blank">پیوند</a> گوش کنید)<br />
<br />
به این ترتیب در مرحله نخست ورود، بودن رنگین کمانی ها دیگر شوک و هشدار نیست و حالا دروازه برخی رسانه ها اندکی بازتر شده است و اجازه داریم وارد مرحله بعدی شویم.<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول)<br />
<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-81824276113679424642013-03-13T15:30:00.000-07:002014-10-07T06:43:24.375-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش شش از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
ادامه راهنمای نخست: حساسیت زدایی<br />
<br />
... زمانی که ما در برقراری ارتباط میان همجنس گرایی با مردم سالاری، با مردمی سالاری، با تحمل دیدگاه مخالف، با احترام به حقوق بشر، با منطق رنگین کمانی (فازی) و طیف نگری، با شادی، امنیت ملی-مردمی، صلح و ... ارزش سازی کرده باشیم.<br />
افزون بر این راهکار، درخواست از رسانه ها، سازمان ها، گروه ها، شرکت ها، مارک ها ، افراد و نو اندیشان مذهبی به اعلام نظر درباره همجنس گرایی، یک قدم به سوی انتخاب فردای آنها باید تلقی شود. راهنمای سوم _ که می گوید برای مدافعان، یک دلیل موجه مهیا کنیم_ نکات و راهکارهایی در راستای چه زمان به کار بردن این درخواست و چگونه به نتیجه رساندن آن، در اختیار می گذارد. <br />
<br />
ولی آیا درست است که در مسیر حساسیت زدایی، همه با هم اعتبار یک یا چند رسانه مطرح _ فرد حقیقی یا حقوقی_ و یا به طور کلی طرفداران رسانه ای خود را بالا ببریم؟ هرگز؛ برعکس مراقب صورتی نمایی باید باشیم. اینکه این افراد حقیقی یا حقوقی از اعتبار رنگین کمانی بودن و یا رنگی دیدن، برای سرپوش گذاری بر اهداف خاص خود یا برای بهره برداری سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی مخرب استفاده نکنند و ما را ابزار دست اهداف پشت پرده خویش ننمایند.<a name='more'></a><br />
از طرف دیگر آینده سیاست گذاری یک رسانه در دست ما نمی ماند و اگر آن رسانه شاخصی برای همجنسگرایی شود ممکن است سخنگوی ما به حساب آید. آنوقت می گویند همجنس گرایان از مثلاً فلان شبکه یا فرد/گروه که مخالف یا موافق فلان چیز هم هست تغذیه می شوند یا می شدند.<br />
این جاست که لزوم راه اندازی شبکه های رادیویی و تلویزیونی که در دست گردانندگی خود ما باشند به خوبی حس می شود.<br />
البته زمانی که به عنوان یک رنگین کمانی بین کانال های مختلف می چرخیم نیز حس شدنی است! امروز بیشتر کانال ها سیاه-سفید اند.<br />
برای نزدیکی به این هدف ابتدا دولت و حزب های عمده باید صاحب کانال تلویزیونی، ماهواره ای و رادیویی شوند. هر حرکت اجتماعی در دنیای امروز نیازمند پشتیبانی رسانه هاست. اصلاحات، دگرگونی ها و هر حرکت دیگری بدون استفاده از رسانه ملی عمق نفوذ ندارد. شبکه های صدا و سیما یا باید حضور عادلانه همه سلیقه ها را حمایت کنند یا به تشکیل رسانه های حزبی، رسانه ویژه دولت و رسانه های ویژه دیگر قوا از راه واگذاری امکانات صدا و سیما تن دهند. تلویزیون رنگی حق هر ایرانی است و ما به جد باید آنرا دنبال کنیم.<br />
پس داخل پرانتز باید گفت از همین حالا به فکر سرمایه گذاری کلان باید باشیم. (راهنمای ششم به بودجه نظر دارد.)<br />
در این میان رسانه هایی _افراد حقیقی یا حقوقی_ که بدون غرض سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا مذهبی از حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی حرف می زنند، لیاقت نشان <a href="http://www.degarbash.net/sepas/about.htm" target="_blank">سپاس</a> را دارند.<br />
<br />
تا وقتی دغدغه حساسیت زدایی داریم، رسانه، ابزار ما و طبیعی بودن گرایش های جنسی پیام ماست؛ اینکه ما، "مریخی نیستیم." (نرمال بودن تعریف دیگری دارد. ما در اقلیت هستیم.)<br />
<br />
چه راه های دیگری برای باز کردن دروازه رسانه ها به روی ما وجود دارد؟<br />
قدرت در دانش و آگاهی، علم و اطلاعات نهفته است؛ پس برای اینکه بتوانیم با قدرت وارد شویم باید با علم تبلیغات و بازاریابی اجتماعی آشنا باشیم. با این آشنایی، روش درست مقابله با حملات تبلیغاتی را نیز می آموزیم. نادانی نسبت به علم تبلیغات و نسبت به بازاریابی اجتماعی نه تنها نمی تواند حساسیت زدایی کند بلکه در مقام علت یک عکس العمل نامناسب براحتی می تواند به حساسیت زایی منجر شود. <br />
از سویی دیگر دروازه تلویزیون و ماهواره به نسبت گران و محکم اند ولی پیش از آنها روزنامه ها و مجله ها در کمین پول اند. پیشتر از آنها دروازه سایت ها و بلاگ ها و تالارهای گفتگو بسیار بسیار ارزان تر گشودنی است. <br />
<br />
تارنماهایی که ویژه ما نیستند نیز می توانند به برون آیی جمعی - اجتماعی و گشودن یک روزنه کمک کنند. حضور مجازی از راه بیان دیدگاه روی تارنماهایی که ویژه ما نیستند ولی از ما حرف می زنند، روشی است که به مرور قیچی کشی (سانسور) را تا اندازه ای بی رمق و کند می کند که دیگر نتواند نوک ما را بچیند. البته دیدگاه گذاری در چنین فضاهایی کمتر از بازی شطرنج نیست و در عمل باید به در گفت تا دیوار بشنود! وگرنه آنها راحت ترند دیدگاه ما را حذف کنند. (دیدگاه های عنوان " درگیری مخالفان و موافقان همجنس گرایی در جهان" را در تارنمای الف (اردیبهشت نود و دو) و در جستجوگر مناسب ببینید.) <br />
عضویت در بالاترین، آزادگی، دنباله، بی رنگی و دیگر شبکه های مجازی اجتماعی از هر طیف _ممنوع شده یا نشده_ و انعکاس مقاله ها، بلاگ ها، هنر و حرف دل همجنس گرایان در فضای مجازی کار ساده ای است؟ هزار البته که هست. بودن در فضای مجازی آسان است ولی ماندن سخت. بسیاری از بلاگ ها و صفحه های مجازی رنگین کمانی، هستند ولی جهت ندارند. تنها متولد می شوند و روزی می میرند!<br />
<br />
از نظر نباید دور داشت که تمرکز بر این فضا چند ایراد دارد:<br />
اول اینکه امر مشتبه می شود که ما از فضای مجازی برای سازماندهی شورش یا خیزش استفاده می کنیم؛ در حالی که جنبش ما برعکس در بستر زمان و فضایی آرام و تثبیت شده می تواند حرکت کند و بی نیاز از آنگونه سازماندهی، به دنبال قدرت سیاسی نیست و به بردن قلب ها فکر می کند.<br />
دوم اینکه مخاطبان این رسانه ها آگاه تر اند و اقلیت های جنسی و جنسیتی را بهتر می فهمند در حالی که عموم جامعه در فضای انحصار، سخت تر در دسترس اند و دیر تر همراه می شوند ولی از بابت این دومی یک شانس داریم: خوشبختانه ما همه جا می توانیم باشیم؛ از تاکسی گرفته تا مترو، از صف نان تا صف مرغ، از نماز جماعت تا نماز جمعه. حضور و کلام ما خود می تواند یک رسانه باشد. خلاقیت ما سطح پوشش این رسانه را تعیین می کند. گاهی تعریف ماجرای زندگی یک همجنس گرا برای راننده تاکسی یا پرسشی از پیش نماز مسجد محل _مثلاً درباره فلسفه فتوای تغییر جنسیت_ می تواند بیشتر در عمق عوام جامعه نفوذ کند تا سخن گویی چند سخنور در رسانه های برون مرزی. <br />
نمونه مناسبی را از این <a href="https://hamaaghoosh.blogspot.com/2013/01/blog-post.html" target="_blank">پیوند</a> بخوانید.<br />
سوم اینکه صاحبان صفحه های مجازی اجتماعی نگران این می شوند که سخنگو و جولانگاه ما شده اند. بنابراین مطالب و پیوندها صرفاً مرتبط با اقلیت نباید باشند. افزون بر آن فضای این رسانه ها را نباید قبضه کنند. جستجوی واژگان همجنس، همجنسگرا، همجنسگرای، همجنسگرایی، همجنسگرایان، همجنسگرایانی، همجنسباز، همجنسبازی و ... در بالاترین، گوگل و دیگر صفحه های اجتماعی، روند فرستادن پیوند را نشان می دهد.<br />
چهارم اینکه این صفحه ها مجازی اند ولی اکثریت جامعه در دنیای حقیقی اند. ما نیز تنها در دنیای حقیقی، حقوق طبیعی و مسلّمی داریم.<br />
پنجم اینکه ارتباط ما با جامعه و نیز میان خود نباید به چند تارنما و فیلترینگ (گیرکشی) وابسته باشد و فضای مجازی تنها امکان نباید قلمداد شود.<br />
<br />
<b>مرحله نخست ورود به رسانه ها: (در دید بودن)</b><br />
وقتی با سلاح قلم ...<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول!)<br />
<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-82135211524283856112013-03-09T19:30:00.000-08:002014-10-07T06:41:54.431-07:00راهبرد جنبش همجنسگرایان (پیش نویس - آذر ۱۳۹۱ - بخش پنج از پانزده) <div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با "پیش نویس راهبرد " برچسب خورده اند.<br />
ادامه راهنمای نخست: حساسیت زدایی<br />
<br />
... برون آیی اینترنتی در صفحه هایی مانند "<a href="https://www.facebook.com/pages/%D9%87%D9%85%DA%86%D9%88%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B1/225594514211941" target="_blank">همچون شیر</a>"، "<a href="https://www.facebook.com/WeAreEveryWhere17" target="_blank">We are every where</a>"، "<a href="https://www.facebook.com/pages/Come-out-like-a-lion/174514282671241" target="_blank">Come out like a lion</a>" و "<a href="https://www.facebook.com/IranianLGBTcommunity" target="_blank">Yes! We do exist</a>" علاوه بر اشتراک تجربه های بیرون آمدن از پستو، درصدی از مخاطبان را به منظور حساسیت زدایی می تواند پوشش دهد.<br />
ترکیب هایی همچون "برون آیی از پستو"، "آشکارسازی (هویت جنسی و جنسیتی)" و تا حدی "آفتابی شدن"، بسیار بهتر از "کامینگ اوت" می توانند در راستای حساسیت زدایی جای خود را میان جامعه پارسی زبان باز کنند. به علاوه، استفاده از واژه "پستو" دست هنر را برای خلق اثر باز می کند. پستو بی پستو، پستو بس، پستو جای لباسه و بسیاری دیگر با به کار بردن واژه "پستو" می تواند با خلاقیت و در الگو برداری از آثار انگلیسی که در آن از ‘closet’ و ‘coming out’ استفاده شده است، فضای بزرگی برای هنر اجتماعی باز کند. ترکیب هایی مانند توخوردگی و توزدگی جنسی نیز به همین شکل، کارایی عمومی دارند بویژه که درد جامعه امروز شده اند، جامعه ای که امید می رود با گذر از این پاشیدگی جنسی، انقلاب جنسی خود را به سرانجامی نیکو برساند. <br />
روز ملی رنگین کمانی های ایران (روز ملی رنگین کمان – روز اقلیت های جنسی ایران) و نفس تعیین چنین روزی (اولین جمعه امرداد و سپس یکم امرداد) و نیز "<a href="http://www.facebook.com/voicecelebration" target="_blank">عید صدا</a>" برای اقلیت های جنسی و جنسیتی به عنوان آشکار ترین اقدام اجتماعی می تواند به حساسیت زدایی کمک کند.<br />
<a name='more'></a><br />
روز ملی رنگین کمانی های ایران (روز ملی رنگین کمان – روز اقلیت های جنسی ایران) و نفس تعیین چنین روزی (اولین جمعه امرداد و سپس یکم امرداد) و نیز "عید صدا" برای اقلیت های جنسی و جنسیتی به عنوان آشکار ترین اقدام اجتماعی می تواند به حساسیت زدایی کمک کند.<br />
روز ملی رنگین کمان و روز اقلیت های جنسی ایران یادآوری عهد برای آزادی رنگ ها از اسارت سیاهی و سپیدی است.<br />
تلاشی برای پیروزی یکرنگی تفاوت ها، بر دورنگی شباهت هاست.<br />
امروز تفاوت ها (شعبه شعبه بودن) مایه آشنایی (تعارف) انسان ها باید باشد. ما به عنوان اقلیت جنسی موهبتی هستیم که صرف وجودمان می تواند بشر را به خودشناسی بیشتر برساند.<br />
این روز تنها به ما تعلق ندارد. ایرانیان با رنگین کمانی بودن نه تنها ایران را می توانند بسازند بلکه دنیای بهتری را نیز نوید دهند.<br />
در ابتدا ارزش هایی چون رنگین کمانی بودن و رنگین کمانی دیدن در همه عرصه های اجتماعی، سیاسی و ... مطرح اند (مبارزه با رنگین کمان هراسی) و پس از آن، یک به یک ارزش های ویژه ما که با افتخار به آنها بتوان در "روز ملی برون آیی" (روز ملی آشکارسازی) رژه رفت. رعایت این توالی، تضمینی بر پاسخ مناسب جامعه و استمرار آن است. به سخن دیگر اینکه برنامه ها و حضور آشکار اجتماعی در این روزها و در روز جهانی "مبارزه با هراس از اقلیت های جنسی"، تا پیش از اجرای مرحله سوم ورود به رسانه ها _که در ادامه خواهد آمد_ معطل باید بماند. گره نزدن این روز به حرکت های گذرای سیاسی راز ماندگاری آن است.<br />
همه این ها افزون بر کارکرد حساسیت زدایی، دلایل موجهی پیش پای حامیان محافظه کار قرار می دهد و در راهنمای سوم به موارد بیشتری پرداخته خواهد شد.<br />
<br />
باید توجه داشت که به کارگیری ترکیب "دگرباشان جنسی" (دیگرباشان جنسی)، در راستای حساسیت زدایی نیست چون نوعی تفاوت و جدایی را پر رنگ می کند. ترکیب دگرباش جنسی گرچه با به واژه کشیدن وجود تفاوت، به طور ضمنی طیف نگری را می تواند نشان دهد و تقویت نماید ولی در کنار آن به طور ناخودآگاه نوعی اختیار در گرایش جنسی را نیز ممکن است القا کند. <br />
این دو جمله را در نظر گیرید:<br />
مطلق انگاران هرگونه دگرباشی از جمله فکری، مذهبی و جنسی را تحمل نمی کنند.<br />
مطلق انگاران هرگونه دگرباشی از جمله قومی، گویشی و جنسی را تحمل نمی کنند.<br />
<br />
در جمله نخست چینش واژه ها به طور ناخودآگاه وجود اختیار برای دگرباش جنسی بودن را در ذهن مخاطب کمتر آشنا با گرایش های جنسی ایجاد می کند، به ویژه وقتی بار اول و بدون توضیح، این واژه را می شنود.<br />
در جمله دوم چینش واژه ها به طور ناخودآگاه عدم اختیار در دگرباشی جنسی را در ذهن مخاطب ایجاد می نماید.<br />
زمانی که چینش واژه ها در کار نباشد مخاطب بسته به پیش زمینه ذهنی و مخزن واژه هایش ممکن است هر برداشتی مبنی بر اختیار در گرایش به همجنس یا عدم آن داشته باشد.<br />
به شرحی که گذشت واژه پردازی ذهنی در ترکیب "دگرباشان جنسی" و "دگرباشی جنسی" کاملاً به شخص مخاطب و چینش واژه ها وابسته است. اینکه آیا مخاطب از مرحله حساسیت زدایی گذشته و به طیف نگری و اطلاع از چند و چون ما رسیده باشد یا نه و اینکه اختیار را در ناخودآگاه خود بپردازد یا خیر.<br />
بی توجهی در به کارگیری ترکیب دیگرباشان جنسی، بالقوه می تواند مفهومی نادرست در ذهن مخاطب ایجاد کند. بنابراین به کار نگرفتن آن مطمئن تر و در راستای حساسیت زدایی نیز هست.<br />
<br />
<b>رسانه ها ابزار حساسیت زدایی هستند.</b><br />
اینکه کجا و از چه رسانه ای درباره اقلیت های جنسی و یا جنسیتی باید صحبت شود، تنها از نظر وسعت پوشش خبری اهمیت دارد، چون ما همه جا و در هر طیفی هستیم یا می توانیم باشیم. امروز رسانه های داخلی در قلعه تمامیت خواهی حکومت محصور اند ولی نکته اینجاست که با پیشرفت ارتباطات مردمی، دیگر نیازی به اسب تروا که از جنس چوب و پشت دروازه باشد، نیست.<br />
دیوار این قلعه از جنس دیوار برلین نیست بلکه پرده ای الکترونیکی از یک و صفرهای توخالی است.<br />
<br />
<b>نمونه هایی از حضور در این قلعه یا ورود به آن را ببینیم: </b><br />
همجنس گرایان، مخالف تفکیک جنسیتی هستند (ر.ج. یادداشت "من یک همجنسگرا و مخالف تفکیک جنسیتی هستم") ولی در شرایط حکومتی امروز، نیمه پر لیوان را باید دید.<br />
<br />
شرح بیشتر و موارد کاربردی دیگر در زمان مناسب به طور عمومی منتشر خواهند شد.<br />
<br />
... از کارت تبریک گرفته تا فایل فلش یا پیامک و فیلمی روی یوتیوب ابزارهایی در اختیار نسل امروز اند. اسب تروا مدت ها پیش وارد قلعه شده است.<br />
<br />
برنامه ها و مطالبی که مخاطب اصلی آنها اقلیت های جنسی یا جنسیتی نباشند بلکه نیاز مخاطب به دانستن، سرگرمی و ... است که باعث می شود وی با همجنس گرایی و فراجنسی ها آشنا شود، کمک شایانی به حساسیت زدایی می کنند. این هنری است که می تواند آشنایی با گرایش های جنسی و جنسیتی را به ناخودآگاه مخاطب ببرد.<br />
<br />
دو مقاله "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/08/blog-post.html" target="_blank">آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند، برابرند؟</a>" و "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/11/blog-post.html" target="_blank">آزادی پشت چه مرزی می ایستد؟</a>" و دو یادداشت "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/10/blog-post_17.html" target="_blank">اعتراضی نکردم</a>" و "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/10/blog-post_19.html" target="_blank">کارزار به خاطر صلح و آزادی، آری یا نه</a>" در بلاگ "گردهمایی همجنسگرایان ایران" و "کمپین رژه صلح" نمونه هایی نوشتاری-سیاسی از این دست هستند. نمونه مناسب دیگری را از این <a href="https://dumuzi4.blogspot.com/2012/08/blog-post_16.html" target="_blank">پیوند</a> بخوانید.<br />
(چرایی و چگونگی ورود به عرصه سیاست در راستای راهنمای سوم _ که می گوید برای مدافعان، یک دلیل موجه مهیا کنیم_ و در مقاله "سیاست یعنی رنگین کمان را دیدن" مطرح خواهد شد.)<br />
<br />
در هر برنامه و مطلبی که به منظور حساسیت زدایی ارائه می گردد، روند ارزش سازی نباید فراموش شود. برای ارزش سازی، پس از جلب توجه مخاطب و ایجاد علاقه در وی، یک مفهوم با احساسات انسانی در هم آمیخته می شود به گونه ای که به مخاطب حس رضایت، امنیت، خوشنودی و یا لذت بدهد. در ادامه وی باید امکان یابد تا در بستر زمان و در خلال زندگی روزمره، آن مفهوم را با تکرار، ارزشی نهادینه کند و حتی از راه آن به هویتی مشترک و جمعی برسد.<br />
برای درک بهتر از این روند به تاریخ باید مراجعه نمود. روزگاری حمایت از حقوق بشر یا حتی حق انتخاب همسر ارزش که نبود هیچ، مطرح هم نمی شد. امروزه این دو، ارزش هایی در انتهای مسیر جهان شمول شدن اند. برای ریشه دار شدن روند رویش ارزش های ویژه ما، راهنمای حساسیت زدایی حکم می کند که هیچ چراغ هشداری برای رویش جوانه روشن نشود.<br />
<br />
راهنمای نخست (بخش دو از پانزده) در خلال بیان تفاوت میان هراس و ستیز به قانونی طلایی اشاره می کرد که انگیزه را عامل رفتار انسان ها می دانست و آن را با منطق فازی یا چند ارزشی مرتبط می نمود. این قانون در کنار روند ارزش سازی، کمتر از کیمیاگری در حوزه رفتار انسان نیست و در طی این روند به خوش قدمی هنر می تواند از آدم هایی سیاه و سفید-بین، انسان هایی رنگی بسازد. <br />
افزون بر رسانه های گرفتار در قلعه، برنامه ها و تبلیغات ماهواره ای حتی با وجود پارازیت ها اسب دیگری است که چهار نعل می تواند صدای ما را به گوش پارسی زبانان برساند و آنها را با ما آشناتر کند. صاحبان رسانه در ابتدا نگران از دست دادن مخاطبان همجنس گرایی-هراس یا حتی دگر جنس گرایان هستند چراکه یک فیلم، موسیقی یا تبلیغات بحث برانگیز ممکن است تفرقه افکن به نظر آید و این به نفع سرمایه، جلب مخاطب و یا هدف آنها می تواند نباشد. آنها با خود می گویند سری که درد نمی کند چرا دستمال ببندیم؟!<br />
<br />
برای اینکه یک رسانه از رنگین کمانی ها حمایت کند، در مسیر احترام به اقلیت جنسی و یا جنسیتی باید بتواند اعتبار (غیر مالی و یا مالی) بدست آورد. فکر می کنید چه وقت یک رسانه سرگرم کننده یا سیاسی این اعتبار را بدست می آورد؟<br />
زمانی که ما در برقراری ارتباط میان ...<br />
<br />
ادامه راهبرد را با بر چسب "پیش نویس راهبرد " در پست های آینده دنبال کنید. <br />
خطوط حاضر آسمانی نیست که تغییر بر دار باشد. برای بهتر شدن آن انسان هایی می کوشند که باور دارند تنها نیستند. (حذف عمدی چند ویرگول!)<br />
<br />
خواهشمند است دیدگاه های خود را برای بهبود و پیشرفت این راهبرد (استراتژی)، راهنماها (تاکتیک ها) و راهکارها (تکنیک ها) بر چشم رنگین کمانی ها قرار دهید.<br />
آذر نود و یک<br />
<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-91889812609221466142013-03-06T09:13:00.000-08:002013-07-16T00:56:30.134-07:00پیشنهاد برابر-واژه ( معادل ) ترور<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on"><b>ترور:</b> ترس، وحشت و آدم کشی فرقه ای (سیاسی، مذهبی و ...)<br />
<b>تروریسم:</b> عقيده به بایستگی آدمکشى و ايجاد وحشت در بين مردم و يا سيستم فکرى ای که به انجام هر کاری براى رسيدن به اهداف سياسى، مذهبی، اقتصادی و مانند آن پروانه می دهد.<br />
به کارگیری واژه "<b>ناجورکشی</b>" به جای ترور پیشنهاد می شود. <br />
ناجورکشی: کشتنی که با قانون مدنی و اخلاق انسانی جور نباشد.<br />
افزون بر مفهوم جور نبودن با قانون و اخلاق، ناجورکشی بر مفهوم زیر نیز دلالت دارد.<br />
"زمانی که یک فرد یا گروه، دیگری یا دیگرانی که با عقیده و مرام ایشان جور نیستند را می کشند."<br />
افزون بر دو مفهوم بالا، "ناجورکشی" مفهوم "بسیار بد و فجیع کشتن" را نیز در دل خود دارد.<a name='more'></a><br />
<br />
واژه "ناجورکشی" برای "تروریسم" هم جایگزین مناسبی است.<br />
زمانی که کشتار مصداق ندارد و نمی تواند داشته باشد، ترکیب "<b>وحشت افکنی</b>" کاربرد پیدا می کند. <br />
<br />
برای واژه "<b>تروریست</b>" می توان از "<b>ناجورکش</b>" با دلالت بر هر کدام از سه مفهوم بالا بهره برد.<br />
<br />
نمونه های زیر را در نظر گیرید:<br />
<br />
ترور شخصیت: ناجورکشی شخصیتی یا شخصیت کشی<br />
ترور کور: ناجورکشی کور (نافرجام)<br />
ترور مذهبی: ناجورکشی مذهبی<br />
ترور پاپ: ناجورکشی پاپ<br />
<br />
تروریسم دارویی: ناجورکشی دارویی یا وحشت افکنی دارویی<br />
تروریسم مسیحی: ناجورکشی مسیحی یا وحشت افکنی مسیحی<br />
<br />
تروریست معروف: ناجورکش بنام<br />
تروریست ها: ناجورکش ها<br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4799054753974379897.post-29555380860980616562013-02-22T22:39:00.000-08:002014-01-01T06:23:22.798-08:00جنسیت و گرایش های جنسی به زبان ریاضی (مقیاس برداری ) - بخش چهار از پنج<div dir="rtl" style="text-align: justify;" trbidi="on">بخش های پیشین با " مقیاس برداری " برچسب خورده اند.<br />
<br />
... عدم غلبه گرایش جنسی به نر-مرد مطلق یا به ماده-زن مطلق، مفهومی را خلق می کند که به آن <b>دوجنس گرایی - Bisexuality</b> می گویند. یک فرد با گرایش به دو جنس، تمایل دارد و می تواند با هر دو جنس رابطه بگیرد. <br />
گرایش جنسی به فردی با ترکیبی از ابعاد دهگانه جنسیت (مانند گرایش جنسی به دوجنسه ها) نوع دیگری از گرایش را معنی می بخشد که می توان به طور کلی آنرا <b>فراجنسیت گرایی</b> نامید. به این ترتیب طیف گرایش های جنسی از نر-مرد مطلق تا ماده-زن مطلق، درجات مختلف از نری تا مادگی و از زنی تا مردی را پوشش می دهند. <br />
اگر در بعد گرایش جنسی، غلبه گرایش به نفع یک سر _نر-مرد مطلق یا ماده-زن مطلق_ ممکن باشد، جامعه و خود فرد به راحتی می توانند بگویند گرایش جنسی فرد به مرد یا به زن است. (<b>مرد گرایی یا زن گرایی جنسی</b>)"نر-مرد گرایی جنسی" یا "ماده-زن گرایی جنسی" دقیق تر است.<br />
اگر در ابعاد دهگانه جنس-جنسیت، غلبه نری بر مادگی و یا غلبه مردانگی بر زنانگی _ یا برعکس _ برای یک فرد ممکن و پر رنگ باشد، جامعه و خود فرد به راحتی می توانند گرایش جنسی-جنسیتی شخص را پیدا کنند. مثلا بگویند فلانی مرد یا زن است. <b>(مرد گرایی یا زن گرایی جنسیتی-جنسی)</b> "نر-مرد گرایی جنسی-جنسیتی" یا "ماده-زن گرایی جنسی-جنسیتی" دقیق تر است.<br />
در پی این دو اگر، چون مختصاتی از گرایش جنسی و گرایش جنسی-جنسیتی بدست می آید، جامعه و خود فرد می تواند واژه همجنس گرا یا دگرجنس گرا را به کار برند و از آن همجنسیت گرایی و دگر جنسیت گرایی را نیز برداشت کنند. ولی برای اینکه از واژه دوجنس گرایی استفاده شود نیازی نیست تا جنس-جنسیت خود فرد مشخص و یا پررنگ باشد.<br />
<a name='more'></a><br />
افراد با هر گرایش جنسی در طیفی پیوسته از گرایش به ماده-زن مطلق تا گرایش به نر-مرد مطلق، خود می توانند در طیفی از نر-مرد مطلق تا ماده-زن مطلق باشند. <br />
گرایش یک فرد با جنسیت مشخص ممکن است نه به همجنس باشد نه به دگرجنس نه به هر دو جنس بلکه به فراجنسیتی ها. مقیاس کینزی این نوع گرایش به فراجنسیتی ها به ویژه دوجنسه ها را نادیده گرفته است (<b>دوجنسه گرایی - فراجنسی گرایی</b>)؛ چراکه اصولاً دید سنتی، جنس و جنسیت فرد را در اندام جنسی اش خلاصه می کرده است.<br />
<br />
برای بیشتر روشن شدن ارتباط تنگاتنگ طیف گرایش جنسی و طیف گرایش جنسی-جنسیتی، دو پرسش جالب توجه است:<br />
اول: وقتی گفته می شود دو نفر همجنس گرا هستند، این هم جنس بودن بر پایه کدام یک از ابعاد اول تا دهم ادعا می شود؟<br />
دوم: دو نفری که خود را همجنس گرا می نامند بر اساس کدام یک از ابعاد خود را هم جنس می دانند؟<br />
پاسخ پرسش اول: افراد و جامعه ابتدا و به سرعت، ظاهر، پوشش، چهره و صدای فرد را معیار تشخیص و قطعی کردن جنس-جنسیت او قرار می دهند. در صورت تعامل بیشتر، اندام های جنسی معیار قرار می گیرند و در صورت تعاملی عمیق تر، صمیمی و بی پرده و بی نقاب، بعد عواطف، ادراکی و پنداری وارد معرکه می شوند. این تعامل بیشتر یا عمیقتر طبیعتاً برای همه جامعه میسر نیست؛ آنها با چشم خود به پرسش نخست پاسخ می دهند!<br />
پاسخ پرسش دوم: معمولاً خود فرد جای خویش را روی بعد اول تا دهم می تواند بیابد یا محیط به او می آموزاند، پس تلاش می کند و یاد می گیرد برداشت جنسی-جنسیتی خود را با ماده-زن یا با نر-مرد قالب بزند تا در عوض نقش های اجتماعی را به خوبی بازی کند و در کنار آن بتواند گرایش جنسی به ماده-زن یا نر-مرد برای خود تعریف نماید و سپس بباورد که همجنس گراست یا دگر جنس گراست یا دوجنس گراست و هر یک از این گرایش ها را با چه شدتی دارد. (در جوامعی که تابو گرایش های جنسی را هنوز نشکسته اند ممکن است فرد تنها با توجه به یک یا چند بعد بویژه جنسی، گرایش خود را تنها با دگر جنس گرایی اجباری قالب بزند.)<br />
<br />
واژه های زیر برای یک فرد با <b>جنس مشخص</b> که گرایش وی به افراد دیگری با <b>جنس مشخص</b> است، کاربرد دارد و جنسیت در آنها نه در واژه و نه در مفهوم ذهنی هر یک از ما محلی از اعراب ندارد. برای همین ممکن است یک فرد (مرد) خود را همجنسگرا بداند و از افراد حالت دار نیز خوشش بیاید یا نیایید و یا اصلاً خودش حالت دار باشد یا نباشد. همه این ها به خاطر این است که همجنسیت گرایی، دو جنسیت گرایی و دگرجنسیت گرایی همواره در همجنسگرایی، دوجنسگرایی و دگرجنس گرایی حل شده اند. مثلاً برای یک همجنسگرا لازم است در برقراری روابط خود هم به همجنسگرایی و هم به همجنسیت گرایی توجه کند و در معرفی خود، جنسیت خویش را نیز به پشت چشم های طرف مقابل ببرد و همین طور از طرف مقابل را! به همین دلیل برخی برای اطمینان، از ترکیب "full gay" استفاده می کنند.<br />
<br />
<b>۱- دگرجنس گرا(Heterosexual):</b> وقتی فرد ارتباط روحی – عاطفی هادی به رابطه جنسی را تنها با جنس مخالف می تواند برقرار کند و رابطه با همجنس نه تنها برای او لذت بخش نیست که چندش آور است. با <b>دگرجنسیت گرایی</b> فرق دارد.<br />
<br />
<b>۲- همجنس گرا (Homosexual):</b> وقتی فرد ارتباط روحی – عاطفی هادی به رابطه جنسی را فقط و فقط با همجنس خود می تواند برقرار کند و رابطه با جنس مخالف نه تنها برای او لذت بخش نیست که چندش آور است. با <b>همجنسیت گرایی</b> فرق دارد.<br />
<br />
<b>۳- دوجنس گرا (Bisexual):</b> وقتی فرد ارتباط روحی – عاطفی هادی به رابطه جنسی را نه تنها با همجنس خود _نه لزوماً به طور تمام و کمال_ بلکه با جنس مخالف نیز کمی تا قسمتی می تواند برقرار کند. این گرایش ممکن است به صورت مقطعی یا دوره ای با اثرگیری از فرد و محیط به یکی از دو گرایش اول بیشتر میل کند. با <b>دوجنسیت گرایی</b> فرق دارد.<br />
<br />
<b>همجنس باز:</b> تنها میان همجنس گرایان و دوجنس گرایان عده ای هستند که روابط متعدد و به نسبت سطحی جنسی با همجنس خود برقرار می کنند. علت آن از بی بند و باری و تنوع طلبی و عدم تعهد جنسی گرفته تا مهیا نبودن شرایط فردی و یا اجتماعی برای تعهد، عدم پذیرش جمعی و یا عدم دسترسی به جنس مخالف گسترده است. کلمات دیگری با این مفهوم در زبان فارسی وجود دارند که نوعی دشنام در زبان محاوره ای هستند. زبان انگلیسی بار توهین آمیز کلماتی مانند gay و queer را به مرور زمان و به نسبت گذشته از دست داده ولی کلماتی را برای دشنام دادن حفظ کرده است.<br />
یک همجنس گرا یا دوجنس گرا حتماً همجنس باز نیست.<br />
همانطور که مردان زن داری هستند که زن بازند، همجنس گرایانی نیز وجود دارند که همجنس بازند.<br />
از طرف دیگر یک همجنس باز گرچه همجنس خواه هست ولی لزوماً همجنس گرا نیست، می تواند دوجنس گرا باشد.<br />
همجنس گرا یا دوجنس گرا بودن گرایش اند و غیر اختیاری اند ولی همجنس باز شدن نوعی رفتار جنسی مرتبط با این گرایش هاست که در دست اختیار آدمی و اثر پذیر از شرایط محیطی است.<br />
<b>همجنس خواه:</b> همجنس گراها، دو جنس گراها و همجنس بازان همگی همجنس خواه هستند. دقیقتر است که از این لفظ استفاده نشود. (ر. ج. "<a href="http://ggm-parsi.blogspot.com/2012/07/blog-post_25.html" target="_blank">پنج مفهوم، پنج کلمه، یک چوب</a>")<br />
<br />
<b>۴- بی جنس گرا (Asexual):</b> فرد به رابطه جنسی با هیچ جنسی علاقه ندارد. این عدم علاقه به معنی عدم ورود به وادی تجربه جنسی نیست. افراد بی جنسگرا ممکن است به دلایلی رابطه جنسی برقرار کنند. این دلایل می تواند کسب رضایت در عشق و عاشقی، فرزند خواهی و دلایلی شخصی باشد. (جنسیت وی مشخص یا نامشخص می تواند باشد.)<br />
<br />
واژه های زیر برای یک فرد با <b>جنسیت نامشخص یا مشخص</b> که گرایش جنسی وی به افرادی با <b>جنسیت نامشخص</b> است، کاربرد دارد.<br />
<br />
<b>۱- فراجنسی گرا یا دوجنسه گرا:</b> شرح آن گذشت.<br />
<b>۲- فراجنسیت گرا یا فراجنسیتی گرا:</b> شرح آن گذشت.<br />
<br />
واژه های زیر برای یک فرد با <b>جنس-جنسیت نامشخص یا مشخص</b> که گرایش جنسی وی به افرادی با <b>جنس-جنسیت مشخص</b> است، کاربرد دارد.<br />
<br />
<b>۱- نر گرایی (جنسی)</b>: شرح آن گذشت.<br />
<b>۲- ماده گرایی (جنسی)</b>: شرح آن گذشت.<br />
<b>۳- مرد گرایی (جنسیتی)</b>: شرح آن گذشت.<br />
<b>۴- زن گرایی (جنسیتی)</b>: شرح آن گذشت.<br />
<br />
<br />
برای نمونه یک فرد جدا از جنس-جنسیت خویش می تواند به نر-زن گرایش داشته باشد. <b>( نر-زن گرایی ) </b><br />
<br />
<br />
<br />
ادامه مطلب را با بر چسب " مقیاس برداری " در پست آینده دنبال کنید. <br />
<br />
</div>Unknownnoreply@blogger.com0